امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیون» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۸:۱۸ ب.ظ

شهید مصطفی جعفری

🖇
در مراسم دومین سالگرد شهادت فرمانده‌ی لشگر فاطمیون، «سردار سیداحمد قریشی»، چشمم به دنبال بانویی از همسران شهدای فاطمیون است؛ که برای سی‌روز سی‌شهید آینده از او رخصت همراهی بگیرم.
«معصومه سادات» عزیز، دختر سردار، می‌شود بانی این آشنایی و «شریفه خانم»، میزبان باصفای امروز ما.
آنچه می‌خوانید روایت دلدادگی او با مردیست که سال‌هاست مایه روشنی قلبش مانده است.

🌷
نام و نام خانوادگی شهید: مصطفی جعفری
تولد: ۱۳۶۲/۷/۱۸، پاکدشت، ورامین.
شهادت: ۱۳۹۳/۳/۲۶، تل‌عزان، سوریه.
گلزار شهید: گلزار شهدای پاکدشت.
🇮🇷🤝🇦🇫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۱۸
پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۴۰ ق.ظ

شهیدان سیدمحمد و سیداسحاق موسوی

نام و نام خانوادگی شهید: سید محمد موسوی
تولد: ۱۳۶۱/۳/۷، افغانستان.
شهادت: بصری‌الحریر، درعا، سوریه.
گلزار شهید: جاویدالاثر.
یادمان شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۰، ردیف ۱۳۶ ، شماره ۱۸.
🌸🕯

نام و نام خانوادگی شهید: سید اسحاق موسوی
تولد: ۱۳۷۲/۸/۱۰، تهران.
شهادت: حلب، سوریه.
گلزار شهید: جاویدالاثر.
یادمان شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۰، ردیف ۱۳۵، شماره ۱۸.
🌼🕯

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۴۰
پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۵:۰۲ ق.ظ

شهید علیرضا توسلی

نام و نام خانوادگی: علیرضا توسلی
تولد: ۱۳۴۱/۷/۱، بهسود افغانستان.
شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۹، درعا، سوریه.
گلزار شهید: مشهد مقدس، بهشت رضا علیه‌السلام.
🌼

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۵:۰۲
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۱۸ ب.ظ

شهید مصطفی کریمی

🕯
نام و نام خانوادگی: مصطفی کریمی
تولد: ۱۳۶۶/۸/۸، قم.
شهادت: ۱۳۹۵/۷/۲۵، اثریا، سوریه.
گلزار شهید: بهشت معصومه(سلام‌الله‌علیها) قم.
🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۱۸
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۲:۵۹ ق.ظ

شهید رضا اسماعیلی

حرف دل:

دفاع از حرم حضرت عقیله‌ی سادات، نژاد و خون و جناح و قبیله نمی‌شناسد. اینجا فقط عشق است که حرف اول را می‌زند.
عاشق که باشی، کاری به حرف مردم و حرف‌های نپخته و مزه نکرده در دهان یک مشت یاوه‌گوی شکم‌سیر از خدا بی‌خبر نداری. ترسی هم نداری.
 
بله. روزی روزگاری در گوشه‌ای از این کره‌ی خاکی، در همسایگی ایران، چند نفر عاشق، که آبا و اجدادشان مرید خمینی بودند و برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بعد از آن جنگ با طالبان در خاک ایران خون داده بودند، دور هم جمع شدند تا برای دفاع از حرم فرزند بوتراب خون‌هایشان را هم‌کاسه کنند. تا متحد شوند و ریشه‌ی گندیده تکفیری‌ها را روی زمین بخشکانند. از ایران و سپاه قدس دلاورش کمک خواستند برای ثبات این اتحاد. مردان مرد ایران، حمایتشان کردند. باهم هم‌پیاله شدند برای قوت و نیروی بیشتر. غربتشان اما تمامی نداشت. مثل مادری که غریب بود و غریب به شهادت رسید.
آری! نام مادر برازنده‌ترین بود برای جمعشان. تیپ "فاطمیون" نام گرفتند. همان‌هایی که در جنگ ایران و عراق، دنبال شناسنامه ایرانی بودند برای جبهه رفتن، حالا صدرزاده‌ها و تمام‌زاده‌ها و قاسمی داناها برای رفتن به سوریه آرزو می‌کردند تا نام‌شان در میان آنان پذیرفته شود و عمه سادات خریدار جان‌شان باشد.
خلاصه تب عاشقی که بالا بگیرد دیگر مهم نیست دیگران چه فکری کنند.
مردانه و بی ادعا دل می‌زنند به دریا چرا که از سال‌ها پیش ندای خمینی کبیر در عمق جانشان نفوذ کرده است: "آن چیزی که پیامبر اکرم(ص) به عنوان اسلام برای بشریت هدیه آورد، مکتبی بدون مرز است و مرزهای جغرافیایی اصالت یافته در دنیای امروز مشروعیتی ندارد".
می‌روند و مردانه برای حفظ اسلام و ایران عزیز سر می‌دهند اما هیچ‌کس فریادشان را از میان رگ‌های بریده‌ی حلقومشان نمی‌شنود. کجایند آنها که در آشوب‌های فتنه، بانگ "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران" سر می‌دادند؟! بیایند ببینند امنیت‌شان را مدیون خون چه کسانی هستند!
نمی‌دانم تا به حال گذرت به قطعه ۵۰ بهشت زهرا افتاده است یا نه؟!
گریه‌ها و ناله‌های ریز ریز مادران و اشک‌های چشم همسران و فرزندان شهدای لشگر فاطمیون که روی سنگ مزارهایشان چکیده را دیده‌ای یا نه؟!
اینان هم غریبند مثل جگرگوشه‌هایشان. دل‌سوخته‌اند از زخم زبان‌های زیاد. هر وقت گذرت به آنجا افتاد حتما حاجتی بخواه‌. مستجاب‌الدعوه‌اند.

 

نخستین ذبیح مدافع حرم لشگر فاطمیون، مردی از تبار اسماعیل، از شیعیان علی، از فدائیان حسین و سربازان مهدی علیهم‌السلام بود.
سال‌ها قبلتر از اسکندری‌ها و حججی‌ها در راه اربابش حسین سر داد.
با شهادتش تیپ فاطمیون دیده شد و بعد از آن به لشگر تبدیل شد.
۱۹ سال بیشتر نداشت. جثه کوچکی داشت. کوچکترین فرد تیپ بود اما دل بزرگی داشت. ابوسه‌نقطه صدایش می‌زدند چون هنوز معلوم نبود فرزندی که قرار است چند ماه دیگر پدرش باشد دختر است یا پسر...
تصاویر سر بریده‌اش در جعبه که توسط داعش ملعون در فضای مجازی منتشر شد حالم را به شدت دگرگون ساخت. نتوانستم آن را برای شما به اشتراک بگذارم اما داستان دلدادگی‌اش را حتما بخوانید.
شقایق‌های پرپر لشگر فاطمیون خیلی غریبند. کمتر نام‌های زیبایشان را می‌شنویم و به خاطر می‌سپاریم. "رضا اسماعیلی" یکی از این مردان مرد است. همان جوانمردی که امروز میزبان هفتمین روز ضیافت ماست.

نام و نام خانوادگی: رضا اسماعیلی
تولد: ۱۳۷۳/۷/۲۶، افغانستان.
شهادت: ۱۳۹۲/۱۱/۸، دمشق، سوریه.
گلزار شهید: مشهد، بهشت رضا علیه‌السلام، قطعه ۳۰

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۰۲:۵۹
شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۲۲ ب.ظ

شهید مهدی صابری

حرف دل :

غریبند هنوز شهدای لشگر فاطمیون.
شهدای افغانی که از سرتاسر بلاد اسلامی، برای دفاع از حریم حرم عمه سادات، مردانه برمی‌خیزند، می‌جنگند، سر می‌دهند و از هیچ دشمنی ابا ندارند.
اسم و رسم و نام هم برایشان اهمیتی ندارد.
چنان تصاویر حماسی از خود در ذهن‌ها بر جای می‌گذارند و چنان صحنه‌های بی‌مثالی از عشقبازی با پروردگارشان در خاطره‌ها خلق می‌کنند که نه گفتنی‌ست و نه شنیدنی.
باید پای حرف‌های سید ابراهیم‌ها، تمام‌زاده‌ها و حسن قاسمی‌ها نشست تا راهی برای رسیدن به دریای ژرف وجودشان پیدا کرد.
و شهید مهدی صابری یکی از همان‌هاست.
شهید که می‌شود، سید ابراهیم، سعی می‌کند تا جای خالی او را برای پدر و مادرش پر کند؛ شهید علی تمام زاده آرزو می‌کند که بعد از شهادتش پایین پای او دفن شود.
در برپایی سفره‌ی دیگری از ضیافت ماه خدا، میهمان شهید "مهدی صابری" فرمانده گردان حضرت علی‌اکبر(ع)، از لشگر فاطمیون خواهیم شد.
 
یا علی‌اکبر لیلا!
این علی‌اکبر مقتدای ما سیدعلی‌ است. این قربانی را از رهبرمان بپذیر و به حقانیت عشقی که بین تو و اوست فرج منتقم خون او و دیگر شهدای راه حق را از خداوند طلب کن.
آمین یا رب‌ العالمین

نام و نام خانوادگی: مهدی صابری
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴، مشهدمقدس.
تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳، تل قرین، سوریه.
گلزار شهید: بهشت معصومه سلام‌الله علیها، قم، قطعه شهدای مدافع حرم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۲۲
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۹، ۰۴:۱۸ ب.ظ

شهید سید مصطفی صدرزاده

حرف دل :

عزیز شد.
بزرگ شد.
علمدار شد.
شهید شد.
شاخص شد.
جایش شد روی چشم خیلی‌ها.
و چیست راز اینهمه عزت و بزرگی و مردانگی؟!  
                         🔆🔆🔆
مدتی بود نشان از هر شهید و فدایی دفاع از حریم حرم بی‌بی را که می‌گرفتم بالاخره یک‌ جایی می‌رسیدم به "سید ابراهیم". شهید نام آشنایی که اکثر شهدا با او خاطره دارند...
شهید قاسمی، شهید عطایی، شهید تمام زاده، شهید درستی، شهید صابری، و....‌
همین مرا ترغیب کرد تا به او بپردازم که چرا یک نفر بین دوستانش اینقدر عزیز می‌شود و خواستنی؟!
 
و گذشت تا با مرور و پرداختن به هرآنچه که در وصف این مرد آسمانی بود این جمله از او مرا به جواب سوالم رساند:
 
"خودم و زنم و بچه‌هام و دار و ندارم و هفت جد و آبادم فدای یک کاشی حرم حضرت زینب"...
صدایش مثل زنگ چندین بار در سرم پیچید.
حجت بر من تمام شد.
این بود راز عزت و عظمت مقامش.
 
آری! غلام ادب عباس شدن جز این نیست که خود و عزیزدردانه‌هایت را از کاشی حرم خواهرش هم کمتر ببینی تا علمدار ارباب در روز تاسوعا خریدار جان شیرینت باشد.
                           🔆🔆🔆
و امروز دقایقی از لحظات میهمانی خداییمان را زیر سایه مادر مهربانش، با نور وجود او آذین می‌بخشیم.

نام و نام خانوادگی: مصطفی صدرزاده با نام جهادی سیدابراهیم
تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵، شوشتر، خوزستان.
شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴، حلب، سوریه، برابر با تاسوعای حسینی.
 گلزار شهید: گلزار شهدای بهشت رضوان کهنز شهریار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۱۸