امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !

۳ مطلب با موضوع «شهدای آتشنشان» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ

شهید امیرحسین داداشی

👨🏻‍🚒🔥
نام و نام خانوادگی شهید: امیرحسین داداشی
تولد: ۱۳۶۷/۸/۲۹، تهران.
شهادت: ۱۳۹۵/۱۰/۳۰، ساختمان پلاسکو، تهران.
گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۹، شهدای آتشنشان.
🚒🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۴۰
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۱:۵۲ ق.ظ

شهید رضا شفیعی

👩🏻‍🚒
نام و نام خانوادگی: *رضا شفیعی*
تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۷، تهران.
شهادت: ۱۳۹۵/۱۰/۳۰، تهران، حریق ساختمان پلاسکو.
گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌ الله علیها، قطعه ۵۰، در کنار شهدای آتشنشان، در جوار شهدای گمنام.
🔥🚒

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۹ ، ۰۱:۵۲
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۵۵ ق.ظ

شهید رضا نظری

حرف دل :

قصه امروز قصه‌ی سوختن است.
سوختن عاشقی در عشق معشوق.
سوختن فرشته‌ای حین نجات همنوع.
سوختن ساختمانی در شراره‌های آتش.
و سوختن جگر مادری پایین همان ساختمان، در انتظار بازگشت فرشته‌ی خونین بالش.
 
عاشقی که در آتش عشق می‌سوزد، نهایت در آغوش معشوق رها می‌شود.
ساختمانی که در هُرم آتش ذوب می‌شود بالاخره آوار خواهد شد.
اما حرارت قلب مادری خیره به لهیب آتش، که پاره پاره‌های دلش را با التماس از آن تمنا می‌کند، کدام آب یارای خاموشی است؟!
و این تمنا نه یک دقیقه و ساعت و روز، که ده روز طول می‌کشد...
و آتش، از میان این قلب خاکستر، هنوز شعله‌ور است، و آرزوی در آغوش کشیدن آرام جانش را، فریاد می‌زند...
 
در میدان جنگ، هیچ مادری شاهد شهادت عزیز دلش نیست.
هنگامه نبرد، هیچ مادری نیست تا از به خاک افتادن جوانش فرو بریزد.
اما امروز مادری آرزو می‌کرد: "که ای کاش مادر نبودم". می‌گفت: "پیکر شهید قربانخانی را که آوردند، وقتی مادرش استخوان‌های دردانه‌اش را در آغوش گرفت به حالش غبطه خوردم. ده روز شاهد سوختن جگرگوشه‌ام بودم و هیچ کاری برایش از دستم برنیامد. نگذاشتند حتی استخوان‌های سوخته رضایم را ببینم". می‌گفت: "تا حالا جایی دیده‌ای مادری ده روز شاهد سوختن بچه‌اش باشد"؟!...
 
و قصه‌ی امروز همین‌ جا تمام نمی‌شود...
هرکه را آرزوی شهادت است باید سوختن بیاموزد. سوختن در آتش عشقی که "رضا نظری" را پروانه کرد.

قدیمی‌ها می‌گفتند اسم مهم است. شخصیت آدم را می‌سازد. همه‌ی باورت می‌شود از آنچه که هستی و قرار است بشوی. باید نام خوب گذاشت روی فرزند.
بعضی‌ها اما، جلوترند از بقیه. دنیا که می‌آیند اسمشان را با خودشان می‌آورند.
 
روزی که چشم به دنیا باز کرد تولد محبوب دل مادرش امام رضا بود. به عشق حضرت علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام، اسمش را رضا گذاشتند.
رضا با عشق به ولی نعمتش بزرگ شد، رعنا شد، قد کشید و با این احوال قند در دل مادرش آب می‌کرد.
برای زیارت امام هشتم، از همان کودکی، سر از پا نمی‌شناخت. با اقوام راهی مشهد می‌شد. با بسیج مسجد هم که جای خود داشت. برای انجام وظیفه به خلق‌الله و قبولی در سازمان آتش‌نشانی هم نذر کرد و به پابوس آقا مشرف شد و دست پر برگشت.
 
رضا، لبریز بود از عشق امام رضا(علیه‌السلام). چند روز بعد از حادثه تلخ ساختمان پلاسکو، هشتمین شهیدی بود که از زیر آوار خارج شد قبل از اینکه بتواند به قولی که به مادرش داده بود برای بردنش به پابوسی حضرت وفا کند...
 
و ما امروز، در هشتمین روز ضیافت خدایی‌مان، دست تمنا به سوی این فرشته آسمانی دراز می‌کنیم.

 

نام و نام خانوادگی: شهید رضا نظری
تولد: ۱۳۶۸/۳/۲۴، اراک
شهادت: ۱۳۹۵/۱۰/۳۰، تهران، ساختمان پلاسکو.
گلزار شهید: گلزار شهدای مدافع حرم استان مرکزی، شهر اراک.
یادمان شهید: تهران، بهشت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، قطعه ۵۰.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۰۳:۵۵