امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سی روز سی شهید 15» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۴، ۰۳:۲۹ ق.ظ

شهید زنده جانباز حاج علی اربابی

📎
 روز آخر و روز جمع شدن سفره شهدا که می‌رسه اینجا همه حال دلاشون گرفته‌اس؛
عوامل پشت صحنه، درسته که خیلی خسته‌ان؛ اما برای همدیگه روضه وداع می‌خونن و خاطرات این سی روز رو با اشک مرور می‌کنن. درست مثل وقتی که از یه سفر زیارتی دلچسب و باصفا برگشته باشن و حال و حوصله زمینی‌ها رو نداشته باشن...
نمی‌دونم این سی‌روز چقدر تونستی از این برکت شهدا استفاده کنی و دلتو بسپری به آدمایی که نظرکرده‌ی خدا هستن!
اگه پا به پای ما اومدی این پرواز سی روزه‌ات قبول! اما اگه نرسیدی همراهمون باشی و احیانا فرصت نکردی مطالب رو بخونی ۱۱ ماه فرصت داری. این کانال رو گوشه گوشیت امانت نگهش دار. هر از گاهی بهش سر بزن و سیم دلتو وصل نگه دار به شهدا. خودت رو امانت‌دار خون شهدا بدون!

و اما امروز؛
تو آخرین روز مهمونی، یه مهمون خیلی خاص و ناب و درجه یک داریم. یکی از جنس خودِ خودِ نور! یه شهید زنده که هرچی بخوای تو کارنامه‌اش داره؛ از مجاهدت در مدرسه فیضیه قم علیه رژیم طاغوت بگیر تا قیام مردم قم و بعد هم خاطراتش با حضرت امام خمینی ره. از اون بسیجی‌های نابی که دست برده تو شناسنامه‌اش که بره جبهه؛ بعد هم در عملیات کربلای ۴ موقع غواصی یه پاش رو در نهر خین جا گذاشته و به افتخار جانبازی نائل اومده. کلام کوتاه کنیم چون امروز با بیان شیرینش قراره خودش برامون تعریف کنه...

پیشکش به جانباز سرافراز حاج علی اربابی قمی🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۴ ، ۰۳:۲۹
يكشنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۴، ۰۴:۴۲ ق.ظ

شهید علی رفیق دوست

📎
با همون نگاه و برخورد اول، یه جور خاص به دلم نشست. از بین اونهمه چهره جدید که توی کلاس می‌دیدم انگار سال‌ها بود که می‌شناختمش! مثل گل لطیف بود و مثل خواهر عزیز. کنارش اصلا حس غریبی نداشتم. تو وجودش یه چیزی داشت که منو به سمت خودش جذب می‌کرد.
وقتی فهمیدم خواهر شهیده برام خواستنی‌تر هم شد.
 ازش قول گرفتم یک روز از ماه مبارک، ما رو پای سفره برادر شهیدش بنشونه تا نعمت بر ما تموم بشه. با آغوش باز استقبال کرد. وقتی مطالب رو خوندم و شباهت‌هاش با برادرجانش رو دیدم پیدا کردم دلیل اون دلبستگی خاصم رو بهش.
و ما امروز مهمان برادر شهیدِ سلما خانم هستیم.
بیست و نهمین میزبان از پانزدهمین سفره میهمانی رمضان
«شهید علی رفیق‌دوست»🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۴ ، ۰۴:۴۲
شنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۵۵ ق.ظ

شهید سجاد زبرجدی

📎
قلبش شرحه‌شرحه بود؛ جگرش سوخته و غمی سنگین روی سرش هوار بود؛ چشم‌هایش خیس باران بود ولی زبانش یاری نمی‌کرد تا بالای سر پیکر عزیز دردانه‌اش، همه‌ی آن کوه غم را با مویه‌ها و گریه‌هایش زمین بگذارد و با آه‌هایی که می‌کشد سبکبار شود ...
اگر این ناتوانی تکلّم مادرزادی بود اینقدر دلش را به درد نمی‌آورد چرا که عادت داشت به این حال! ولی دردش که مادرزادی نبود!.‌..
صدای سکوتش بالای سر پیکر به خون آغشته‌ی سجادش، گوش‌ها را کر می‌کرد.
اما به ناچار هرچه درد بود را در خود فرو می‌خورد...

و پناه بر خدا از شدت دلتنگی پسری به وقت تشییع جنازه‌اش، آن‌هم وقتی که دلش می‌خواهد صدای خداحافظی مادرش، بدرقه‌ی شب اول قبرش باشد...
به آرزویش نرسید! اما قربان آن معرفتی که قول داد تا قیامت، به وسعت همه نشنیده‌های صدای قلب پر درد مادرش، کنار قبرش، شنوای درددل زائران مزارش باشد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۴ ، ۰۵:۵۵
جمعه, ۹ فروردين ۱۴۰۴، ۰۳:۳۰ ق.ظ

شهید سیدحسن نصرالله

📎
وقتی کسی به مقام شهود الهی نزدیک می‌شود یعنی درّ گرانمایه وجودش، به بهترین حال، متبلور شده تا لایق لقای الهی گردد!
و شهادت هدیه‌ای است الهی به بنده مخلص خود تا او به شکلی ماورای ظرف وجود انسانی خویش عروج کند و مورد استقبال اهل آسمان قرار گیرد.
و قطعا گوهر وجود کسی مثل «سیدحسن نصرالله» را تنها شهادت می‌تواند از قفس تن برهاند و به آن لقای الهی معطوف دارد و سزاوار رضوان الهی در جوار ملک کبریایی‌اش گرداند.

و ما امروز مهمان همان شهیدیم. همو که مقام دنیائی‌اش بس حسرت‌برانگیز است چه رسد به جایگاهی که در یوم‌الحساب باید از او ببینیم و بزرگترین عذاب آخرت نصیبمان گردد‌.
خوشا به سعادتش
عاش سعیدا و مات سعیدا

بارالها! ما از غبطه‌ی یوم الحسابت به شهدایت، به خودت پناه می‌بریم...

🕊🇱🇧🇮🇷🇵🇸🕊
«سید حسن نصرالله» که به سید رهبران جهان عرب مشهور بود به خاطر پافشاری بر اصول و ارزش‌های خود در دفاع از مظلومان و مبارزه قاطع با استکبار، لقب «سید مقاومت و آزادی» را گرفت.در آستانه یکسالگی نسل‌کشی مردم فلسطین، رژیم غاصب صهیونیستی دست به جنایت بزرگی زد. ارتش این رژیم شامگاه جمعه ۶ مهرماه ۱۴۰۳ با حمله جنون آمیز به ضاحیه جنوبی لبنان، مقر فرماندهی حزب‌الله را مورد حمله قرار داد. در این حمله که از بمب‌های سنگرشکن دوهزار پوندی استفاده شده بود سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان پس از عمری مجاهدت در برابر رژیم جعلی اسرائیل به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به شهادت رسید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۴ ، ۰۳:۳۰
پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۱۹ ق.ظ

شهید ویگن گاراپیدی

📎
با قلب مهربانش، معنا کرده بود هرچه انسان‌دوستی و عشق به پدر و مادر و خانواده را.
با دستان بخشنده‌اش تصویر کرده بود دستگیری و کمک به نیازمندان و خلق خدا را.
در مواجهه با خصم زبون، شجاعتی بی‌بدیل از چشمانش شراره می‌کشید تا غیرت در برابر وجود غیورش به زانو درآید.
دینش اسلام نبود؛ اما فتوت و جوانمردی که از پیامبرش حضرت مسیح به ارث برده بود، وجودش را لبریز از ایمان می‌کرد.

در زمانی که صدام ملعون دندان‌تیز کرده بود تا خاک ایران عزیز را چون گرگان گرسنه به یغما ببرد او همراه با عده‌ای از جوانان هم‌کیش خود، مردانه به پا خواست تا از ناموس و تمامیت ارضی سرزمینش جانانه دفاع کند. و در خط مقدم جبهه آنقدر مجاهدت کرد تا بالاخره جانش را در راه خداوند فدای وطنش نمود.
و بنا به فرموده رهبر عزیزمان، ایران عزیز امنیتش را مدیون شهدای اقلیت مذهبی است و این عزیزان مایه افتخار ایرانند.
⚜️⚜️⚜️
و حال، پس از گذشت سی و هشت سال از شهادت آن بزرگمرد ایران سربلند و به پاس قدردانی از خون پاک و مطهرش، امروزمان را با یاد او عطراگین خواهیم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۴ ، ۰۱:۱۹
سه شنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۴، ۰۸:۰۴ ب.ظ

شهید حمید خسروی هزاره

تا وقتی که بود محبوب دل همه بود. از خونواده و در و همسایه و کاسب و مسجد محل و بسیجش بگیر تا مدرسه و شاگردا و همکارا و هم‌رزما و...
وقتی هم که شهید شد و رفت انگار یواش‌یواش از خاطره‌ها رفت‌.
دوتا برادرهاش فوت کردن. دوتا خواهرش هم همان سال‌های اول بعد از جنگ مهاجرت کردن و رفتن. یه مادرش مونده بود که اونو هم کرونا از پا درآورد!
تنها ازش یه اسم و فامیل موند روی تابلوی یکی از کوچه‌های بن‌بست محل و یه عکس بین قاب شهدای مسجد.

درسته که این شهید خیلی غریبه! ولی غربتش در خونه حضرت زهرا عزیزش کرده.
چرا که: هر که شد گمنام‌تر، زهرا(س) خریدارش شود؛ بر درِ این خانه از نام و نشان باید گذشت!
و چه چیزی بهتر از اینکه امروز مهمان یکی از عزیزکرده‌های خدا هستیم! ان‌شاءالله ایشون هم آمین‌گوی دعاهامون هستن.
 یکی از بچه‌های گروه، امروز وقتی کارش رو بهم تحویل داد حرف قشنگی زد که به جونم نشست. گفت: «ان‌شاءالله اون دنیا این شهید ما رو از خانواده خودش بدونه!»
⚜️⚜️⚜️
از سرکار خانم فاطمه رضاپور و همسر محترمشان و جناب آقای قاسم حبیبی فرمانده پایگاه بسیج مسجد شریفیه که در جمع‌آوری مطالب امروز ما را یاری‌گرمان بودند نهایت تشکر را داریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۴ ، ۲۰:۰۴
سه شنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۴۲ ق.ظ

شهید علی خلیلی

«کربلا هنوز قلب تپنده تاریخ است»...
 و اگر نه، چگونه ممکن است برادری در میدان رزم، از اینکه نتوانسته پیکر زخمی و مجروح برادرش حین شهادت را به عقب برگرداند کمر راست کند و مقابل دیدگان منتظر مادرش، سرش را بالا بگیرد و آب نشود؟!
آری! در دل تاریخ، کربلا همچنان جریان دارد؛ چنان‌که لاجرم، برادر باید از فراق برادر بسوزد؛ تا روزی برسد که پیکر زخمی‌اش در خاک دشمن بماند و همچون پیکر برادر، توسط نیروهای دشمن، به مکانی نامعلوم برده شود!

و باز به قول سیدشهیدان اهل قلم، آوینی عزیز:
«از باب استعاره نیست‌ اگر عاشورا را قلب‌ تاریخ گفته‌اند! زمان، هر سال در محرم‌ تجدید می‌شود و حیات‌ انسان‌ هر بار در سیدالشهدا (علیه‌السلام)!
نه این حیات دنیایی که جانوران نیز از آن برخوردارند! حیاتی که در خور انسان است؛ حیات طیبه؛ حیاتی آن‌سان که امام داشت؛ زیستنی آن‌سان که امام زیست...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۴ ، ۰۵:۴۲
يكشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۴:۱۱ ق.ظ

شهید محمدعلی غفوریان

ماجرای انتخاب شهید امروز، برای ما بچه‌های سی‌روز سی‌شهید خیلی تأمل‌برانگیز و عجیب بود! یقینا، شنیدنش برای شما هم خالی از لطف نیست!

سال گذشته، شب‌های قدر بود که یکی از شما عزیزان رو دیدم و سر حرفمون با خوابی که دیده بود و اصرار داشت برام تعریف کنه باز شد!
قبلش اینو بگم که دایی همسرش، توی جنگ شهید شده بود و با گذشت اینهمه سال، هنوز از پیکرش، هیچ خبری نبود!
مادر شهید هم که مادربزرگ همسرش بود بعد از سالیان سال چشم انتظاری، حتی در حد یه خبر و یا آوردن وسایل پسرش، اونقدر چشم به راه موند تا عمرش رو داد به شما‌!

القصه؛ این دوست عزیز ما خواب مادربزرگ جان رو دیده بود که از یه جای خیلی سرسبز و زیبا، شبیه بهشت، کنار گل‌پسرش، اونو صدا زده و بهش گفته: «فلانی! مگه تو عروس ما نیستی؟! پس چرا اسم پسر منو نمی‌دی برای سی‌روز سی‌شهید؟! چرا هیچ یادی از پسر گمنام من نمی‌کنید؟!»
این مادر تا زمانی که زنده بود برای دیدن و خبر گرفتن از پسرش خیلی تلاش کرد و چشم به راه موند؛ حتی یه قبر خالی نداشت دلشو کنارش سبک کنه؛ حالا بعد گذشت سال‌ها از مرگش، باز دلش پیش جگرگوشش مونده و از همه ما خواسته یادش کنیم.
راستش؛ حتی قرار ما این نبود که شب بیست و سوم ماه مبارک سر سفره این شهید باشیم و شهید دیگه‌ای توی لیست امروزمون بود...
اما خب مادره دیگه! از دیار باقی هم مادرانگی‌هاش سرجاشه!...
شما هم امروز روسفیدمون کنید جلوی این مادر! با هدیه بیشتر ثواب اعمال مستحبی‌تون سنگ تموم بذارید برای پسر شهیدش! شهیدی که تاکنون جایی ازش یاد نشده!
امیدواریم ثوابی از این بضاعت ناچیزمون به روح بلند این مادر عاشق هم برسه.
⚜️⚜️⚜️
با تشکر از همه زحمات و تلاش‌های سرکار خانم «سحر دست‌پیش» برای آنچه که در ادامه ملاحظه خواهید کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۴ ، ۰۴:۱۱
جمعه, ۲ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۱۶ ق.ظ

شهید محمود آبسالان

📎
با هر تیری که به قلب مرد خانه‌ای اصابت می‌کند زنی عاشق زمین می‌خورد؛ بغضی که در گلویی حبس مانده می‌ترکد؛ کمری خم می‌شود؛ چشمان اشکبار طفلانی معصوم، خنجر به قلب داغدار بازماندگان می‌کشد؛ گویی ستون‌های خانه بر سر اهلش هوار می‌شود...
 اما آن زن است که باید کمر صاف کند؛ بایستد؛ بغضش را دوباره فرو خورَد؛ کودکان دلتنگش را در آغوش بفشارد و فقط و فقط دلتنگی‌هایش را در گوش خدای خود در خلوتش زمزمه کند...
او که روزی صدبار با مرور خاطرات مرد خانه‌اش و تکرار غصه‌های دخترکان یتیمش می‌میرد و زنده می‌شود باید تنها در خود ببارد؛ اما محکم بماند تا ترجمان ذره‌ای از معنای صبر و تحمل درد و غم شیرزنی از ورای هزاران سال پیش در تاریخ، برای مردم عصر و زمان خویش باشد...
و امروز از زبان آن زن، میهمان مردی هستیم که هم مثل پدر امت، مولای مظلومان عالم، دستگیر و بابای یتیمان است و هم سه سال پیش، در چنین شبی با اقتدا به مولایش، در سحرگاه بیست و یکم ماه مبارک رمضان به مقام شهود رسیده و آسمانی شده است.
⚜️⚜️⚜️
با تشکر از سرکار خانم «زینب رخشانی»، خواهر بزرگوار «شهید محمدعلی رخشانی» بابت آشنایی با همسر محترم «شهید محمود آبسالان» 🌹🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۴ ، ۰۱:۱۶
پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۴، ۰۴:۰۳ ق.ظ

سردار شهید نادر بیرامی

📎
اف بر تو ای دنیا!...
چقدر بی‌رحمی! هرچند دنائت تو بازهم بر همگان ثابت شد! اما که را ترسانده‌ای؟!
 مگر دلداده به اباعبدالله‌الحسین را پاداشی جز سرنوشت مولایش هم هست؟! یا اصلا غیر از این، برای عاشق، تقدیری رقم می‌خورد؟!
ای دنیا! بار دیگر گروهی از نااهلان تو، در غبار فتنه، بر پیکر مظلومی دیگر تاختند تا شهید و شاهدی دیگر، بر نوای حق تعالی در جواب فرشتگان مقرب خدا در برابر «مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاء» قد علم کند و صیحه آسمانی بلند شود که: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون».
و مصداق این دلیل، مردی از تبار شیران و دلیران شد.
حاج نادر بیرامی!
فدای قلب سوخته مادرت!
وقتی گرگ‌ها زوزه‌کشان منتظر بودند تا با دسیسه‌ای از قبل برنامه‌ریزی شده، دلهره را به سرحد اعلی برسانند؛ قمه و دشنه و خنجر را روی پیکرت بالا و پایین ببرند؛ مادر و پدرت را به عزایت بنشانند تا دوباره طفلی بی‌پدر شود؛ خواهری بر سر زنان اضطراب گیرد و زنی بی‌سرپناه سقف خانه‌اش روی سرش فرو بریزد!!!
ما همه فریاد برآوردیم:
«لا یوم کیومک یا اباعبدالله»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۴ ، ۰۴:۰۳