امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !
يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ

شهید امیرحسین داداشی

👨🏻‍🚒🔥
نام و نام خانوادگی شهید: امیرحسین داداشی
تولد: ۱۳۶۷/۸/۲۹، تهران.
شهادت: ۱۳۹۵/۱۰/۳۰، ساختمان پلاسکو، تهران.
گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۹، شهدای آتشنشان.
🚒🌹

👨🏻‍🚒🔥🎥
📚 من و تو

من از تو جوان‌تر بودم، وقتی که وسط جبهه می‌جنگیدم.
اصلاً فکر کردی برای چی بعد از جنگ، آتش‌نشان شدم؟!
چون آژیر هر عملیات جدید در ایستگاه آتش‌نشانی من را می‌برد به حال و هوای عملیات‌های جبهه.
خودت می‌دانی بیشتر از اینکه تک پسر محبوبم باشی، رفیق همیشه همراهم هستی. کار به جایی کشید که همکارم هم شدی!
اولش همه تو را به واسطه من می‌شناختند اما کمی که گذشت کاری کردی که ماجرا برعکس شد.
من اما تصمیم تازه‌ای گرفته بودم، داشتم آموزش‌های جنگ سوریه را می‌دیدم که باخبر شدی و دوباره خودت را چسباندی به من!
من هم قبول کردم.

حالا تو از خودت بگو!
بگو که چطور در ساعت مرخصی کاری و سر جلسه امتحان، همه چیز را نیمه‌تمام رها کردی و با موتور شخصی، خودت را به پلاسکو رساندی!
بگو که حتی لباس کاری دوستت را پوشیدی و به همین راحتی و با همین عجله، شدی رفیق نیمه‌راه.

گلایه بسیار است پسرم!
بماند برای روزی که با مادر دلتنگت به تو می‌رسیم و دوباره می‌بینیمت.
بماند برای دیدار جاودانه.

✍🏻سمیرا اکبری ۱۴۰۱/۱۱/۱۶
👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان
💻تدوین: زهرا فرح‌پور
🎙 با صدای: رضوانه دقیقی
🚒🌹

👨🏻‍🚒🔥
قصه پسری که از ۳ سالگی همراه پدر، پایش به ایستگاه آتش‌نشانی باز شد و حس شجاعت و فداکاری از همان موقع در وجودش ریشه دواند، هیچ‌وقت به سر نمی‌رسد.
پسری که عاشق شنا بود و در ۱۶ سالگی مدرک بین‌المللی غواصی‌اش را گرفت و مربی بین‌المللی ۳ ستاره شد و وقتی در ۲۸ سالگی به مدال پرافتخار شهادت رسید، یک آتش‌نشان پرانگیزه و موفق بود و یک دانشجوی کارشناسی ارشد امداد و سوانح.
🚒🌹

👨🏻‍🚒🔥
تک پسر خانواده بود. علاقمندی‌اش به آتش‌نشانی در کودکی و همراهی با پدر آتش نشانش ریشه داشت. آنقدر که تحصیلات دبیرستانش را در مدرسه‌ی آتش‌نشانی گذراند‌.
اخلاق خوبش زبانزد خاصّ و عام بود. تصویری که از او در ذهن اطرافیانش ماندگار شده لبخند همیشگی اوست. بسیار دوست‌داشتنی، بامعرفت، مهربان، دستگیر و پرشور و نشاط بود. تا می‌توانست سرپرستی ایتام را به عهده می‌گرفت. بی‌ریا بود و هیچ‌وقت مهارت‌های خاص و استعدادهای بی‌نظیرش را به رخ کشی نمی‌کشید.
در حادثه‌ها اولین نفری بود که به دل خطر می‌زد. در عملیات حریق و نجات که شرکت می‌کرد خیال همه خصوصا مسئول ایستگاه از بودنش راحت بود. چرا که کارش را به خوبی بلد بود و از پس سخت‌ترین کارها برمی‌آمد.
دنباله رو راه پدر بود. وقتی او برای دفاع از حرم بی‌بی زینب کبری سلام‌الله علیها در سوریه ثبت‌نام کرد امیرحسین هم به دنبالش رفت. هر دو برای این سربازی آموزش دیده بودند. اما امیرحسین توانست از پدرش سبقت بگیرد و عمری او را در آتش این جاماندن بسوزاند...
🚒🌹

👨🏻‍🚒🔥
روزی که ساختمان پلاسکو در آتش سوخت و فروریخت امیرحسین امتحان داشت. مرخصی ساعتی گرفته بود تا به دانشگاه رفته و امتحانش را بدهد. پدر و مادرش گمان می‌کردند در دانشگاه است غافل از اینکه او بلافاصله بعد از امتحان و شنیدن خبر آتش سوزی پلاسکو سوار موتورش شده و خودش را به آنجا رسانده است.
با عجله داخل ماشین‌های آتش‌نشانی را گشته و از همکارانش یک دست لباس حریق تهیه کرده و وارد ساختمان شده است. مادرش هنوز خبر نداشت که امیرحسین آنجاست؛ خواهرهایش اما متوجه شده بودند و کم‌کم خبر تلخ فروریختن ساختمان پلاسکو و ماندن امیرحسین زیر آوار را به او داده بودند.
 پدرش هم با شنیدن خبر سریعاً خود را به ایستگاه  رسانده بود تا ظهر همه بچه‌ها برگشتند؛ موتور امیر حسین را هم آوردند؛ اما خبری از خودش نبود.
امیرحسین در آخرین دقایق قبل از فرو ریختن پلاسکو از همکارانش حلالیت گرفت و رفت‌
اما سال‌هاست بر دل اهالی خانه و دوستانش غمی سنگین مانده که نتوانستند با امیرحسین خداحافظی کنند.
روحش شاد و نام و لبخند همیشگی‌اش در ذهن‌ها جاوید باد.
🚒🌹

عشق است و آتش و خون… داغ است و دردِ دوری
کی می توان، نگفتن؟ کی می توان، صبوری؟
👨🏻‍🚒🔥
🚒🌹

👨🏻‍🚒🔥
پدر شهید🎤

وقتی پا به میدان جنگ می‌گذاری، برای شهادت آمادگی داری. اما در حالت طبیعی، وقتی برای عملیات حریق وارد یک ساختمان می‌شوی، انتظار شهادت نداری.
یکی از رفقا درباره حادثه پلاسکو، حرف قشنگی می‌زد. می‌گفت: «این مصداق رزق لایحتسب است.» راست می‌گفت. بچه‌هایی که وارد آن عملیات شدند، انتظار نداشتند شهید شوند. اما خداوند یک جاهایی برای بعضی‌ها آغوش باز می‌کند و می‌گوید: «شما هم بیایید.»
🚒🌹

🎞مستند امیر آتش
🎥کاری از سجاد باغ شیخی
🎬قسمت اول: شهید امیرحسین داداشی
📺پخش از شبکه‌ی افق سیمای جمهوری اسلامی ایران
👨🏻‍🚒🔥
🚒🌹

نشد وداع کنم با تو عشق بی‌تکرار
ببخش مادر خوبم، گل همیشه بهار
زدم به آتش و خون تا که باز هم باشد
میان معرکه‌ها یک نفر چنان عمار

✍🏻فاطمه شعرا
👨🏻‍🚒🔥
🚒🌹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی