حرف دل:
مادر است دیگر...
از آن مادرهای وابسته که کمتر کسی نظیرش را دیده...
مجذوب عاشقانههایش شدم با تنها پسرش. پسری که روحیات و ظاهرش با سایر شهدا متفاوت بود. ماهها پیش از ایشان خواستم تا همراه فرزند شهیدش میزبان یکی از روزهای ضیافتمان باشد.
مطالبش را که برایم فرستاد هنوز آقامجید به آغوشش برنگشته بود. نگران بود، از اینکه الان پسرش کجاست و کی برخواهد گشت؟!
تا اینکه همین چند وقت پیش رفت کربلا.
شب میلاد حضرت علی اکبر علیهالسلام. همان شب بود که در بینالحرمین مجیدش را بخشید به ارباب شهدا. دل برید از او. از آمدنش.
راضی شد. دلش قرار گرفت. همانجا روسری سپید بر سر انداخت و در قلبش جشنی به پا کرد که یگانه پسرش قربانی راه حسین و فدایی بانو زینب علیهماالسلام شده است.
فردای آنشب در گروهی که باهم بودیم خبر رسید پیکر مطهر آقا مجید پیدا شده و به زودی به ایران میرسد، اما مادرش را باخبر نکنید تا از سفر با آرامش برگردد. غافل از اینکه مادر با معاملهای که با خدا کرده اکنون به وصال پارهی تنش رسیده است.
با همان روسری سپیدی که از بین الحرمین حسین بر سر کرده بود برای پسرش جشن عقد گرفت. بر سر میهمانانش گل ریخت و نقل پاشید و شجاعانه استخوانهای سوختهاش را به آغوش کشید تا به همه بگوید جوانش را به که بخشیده است.
مادر است دیگر... دلتنگیهایش را اینگونه ابراز میکند. پسرش را اینطور داماد میکند.
اما هنوز نگران است. خواهش کرده برای مجیدم هرکس میتواند یک شبانه روز نماز قضا بخواند.
اگر توانستید این حقی را که از خون شهید بر گردن دارید، امروز اجابت کنید.
نام و نام خانوادگی: مجید قربانخانی
تولد: ۱۳۶۹/۵/۳۰، تهران.
شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱، خانطومان، سوریه.
گلزار شهید: تهران، گلزار شهدای یافتآباد.