امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !
چهارشنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، ۰۴:۵۹ ق.ظ

شهید مصطفی ردانی پور

📎
نمازهایت، دعاهایت، ضجه‌ها و گریه‌هایت، تمناهایت برای شهادت‌، پا برهنه دویدن‌هایت روی رمل‌ بیابان‌های جبهه و فریاد یابن الحسن‌هایت، و پس از آن بی‌هوش شدن‌هایت با چشمانی اشکبار، فقط می‌توانست از تو چنین سرباز غیور و وفاداری برای دین و نظام و کشور و امامت بیافریند؛ که اینگونه مظلومانه شهادتت رقم بخورد و حتی نشانی از پیکر مطهرت باقی نماند و برای ما که جامانده‌ایم جز شرمِ بودن، نصیبی باقی نگذارد!
آقا مصطفای عزیز!
افتخاریست برای ما که امروزمان، با یاد شما سپری شود.
لطفا برای قابل شدن ما هم در مسیر انسانیت دعا کنید.🤲🏻

🌼
نام و نام خانوادگی شهید: مصطفی ردانی‌پور
تولد: ۱۳۳۷/۱/۱، اصفهان.
شهادت: ۱۳۶۲/۵/۱۵، والفجر ۲، حاج عمران.
گلزار شهید: جاویدالاثر
یادمان شهید: گلزار شهدای اصفهان.
🕊

✍🏻نوشته: الهه قهرمانی ۱۴۰۳/۱۰/۱۹
🖌🎨نقاشی دیجیتال: منا بلندیان
🎞تنظیم و تدوین: زهرا فرح‌پور
🎙با صدای: الهام گرجی
💻🖼طراح جلد: الهام رسولی، لیلا غلامی
🕊

🌼
📚 مَحرم مادر سادات

محکم ایستاد و قاطعانه گفت: «هم باید سادات باشه که مَحرم حضرت زهرا بشم و هم همسر شهید باشه، چون امام گفته با همسر شهدا ازدواج کنید، فقط به این شرط‌ها ازدواج می‌کنم».
سابقه نداشت مصطفی روی حرف مادر حرف بزند. چشم‌های مادر از تعجب گرد شده بود؛ اما بدون ذره‌ای ناراحتی، سرش را پایین انداخت و در ذهنش مصطفی را تحسین کرد. خودش او را اینگونه تربیت کرده بود!

کارت‌های عروسی‌اش که آماده شد، اول از همه دو تا برداشت و راهی قم و مشهد شد. اولین مدعوین عروسی‌اش، امام رضا و حضرت زهرا شدند!
همان شب خواب دید که چند بانوی نورانی مجلّله وارد مجلس عروسی‌اش شدند. بلافاصله فهمید که دعوت او را پذیرفته‌اند و به سرعت به استقبال آن‌ها رفت.
با احترام گفت: «خانم شما به مجلس من تشریف آوردید؟!» مادر سادات هم فرموده بودند: «مجلس شما نیاییم، کجا برویم؟!»

سه روز بعد، فاطمه سادات و مادر را به هم سپرد و راهی جبهه شد تا عروسی واقعیش را برپا کند؛ در خونش بغلتد و مانند حضرت زهرا سلام الله علیها، جاویدالاثر باقی بماند.


✍🏻نوشته: الهه قهرمانی ۱۴۰۳/۱۰/۱۹

🕊

🌼

شهید حجت‌الاسلام والمسلمین «مصطفی ردانی‌پور» اول فروردین ۱۳۳۷، در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش «محمدباقر» از راه کارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی مخارج زندگی را تأمین کرده و زندگی بسیار ساده‌ای داشتند. با وجود وضعیت مالی نه چندان خوب، اما به خاطر عشق و علاقه وافر به ائمّه‌ی‌اطهار و حضرت زهرا(علیهم السلام) همیشه جلسات روضه‌خوانی ماهانه در منزلشان برگزار می‌شد. شاید مهم‌ترین خصوصیات خانواده او را بتوان رزق حلال و محبت ورزیدن به اهل بیت(علیهم‌السلام) به خصوص به حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) نامید.

سخت‌کوشی و تلاش، با زندگی مصطفی عجین شده بود. به طوری که در شش سالگی به مغازه کفاشی رفت و در ایام تحصیل نیز، نیمی از روز را به کار مشغول بود. هنگامی‌ که برای تحصیل به هنرستان رفت، نتوانست جوّ طاغوتی و فاسد آن زمان را تحمل نماید، در نتیجه با مشورت یکی از علما به کسب علوم دینی پرداخت.
مصطفی، سال اول طلبگی را در حوزه علمیه اصفهان سپری کرد و پس از آن برای بهره‌مندی از محضر فضلا و بزرگان راهی قم شد و حدود شش سال در مدرسه حقانی به تحصیل خود ادامه داد.

همزمان با رشد قیام مردم، با تمام وجود در جهت ارشاد آنان وارد عمل شد و با استفاده از فرصت‌ها برای تبلیغ به مناطق محروم کهگیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر کرد و در سازماندهی حرکت خروشان مردم آن خطه تلاش بسیار کرد.
🕊

🌼
فعالیت‌های قبل از جنگ

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه، با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج، فعالیت‌های همه جانبه‌ی خود را آغاز کرد. او با بهره‌گیری از ارتباط با حوزه علمیه قم در جهت ارائه‌ی خدمات فرهنگی به آن منطقه‌ی محروم، حداکثر تلاش خود را به کار بست و در مدت مسئولیت یک ساله‌اش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج، به سهم خود، اقدامات مؤثری را به انجام رساند. درگیری با خوانین منطقه و مبارزه با افرادی که به کشت تریاک مبادرت می‌ورزیدند از جمله کار‌های اساسی بود که او نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت آینده‌ی این مردم مستضعف به جا گذاشت.

این شهید بزرگوار که با درک شرایط حساس انقلاب اسلامی، دو سال از حوزه و درس جدا شده بود، با واگذاری مسئولیت به یکی از برادران، به دامان حوزه‌ی علمیه بازگشت تا بر بنیه‌ی علمی خود بیفزاید.

اما با وجود اینکه در دروس حوزوی به پیشرفت‌های چشمگیری نایل آمده بود، هنوز چند ماهی نگذشته بود که خود را مجبور دید به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهی‌بخشی به مردم و بازگرداندن امنیت و ثبات کردستان، به سوی این خطه بشتابد. این طلبه فاضل، در پی سوال از وظیفه خویش در ملاقاتی با حضرت امام (ره) با این جمله روبرو شده بود: «شما باید به کردستان بروید و کار کنید» یک سال تمام به همراه نیرو‌های جان بر کف و رزمنده گاهی بلندگو به دست و گاهی اسلحه به دست در راه حق جنگید.
🕊

🌼
حضور در جنگ تحمیلی

با شروع جنگ تحمیلی، مصطفی ردانی‌پور به همراه عده‌ای از همرزمان خود از کردستان وارد جنوب شد و با نیرو‌های اعزامی از اصفهان(سپاه منطقه ۲) که در نزدیکی آبادان جبهه دارخوین مستقر بودند شروع به فعالیت کرد.
ایشان مدت‌ها با رزمندگان اسلام در خطی که به خط شیر معروف بود علیه دشمن بعثی به مبارزه پرداخت و از مهمترین علل شش ماه مقاومت مستمر نیرو‌ها در این خط، وجود این روحانی عزیز و دلسوز بود که به آن‌ها روحیه می‌داد، سخنرانی می‌کرد و یا مراسم دعا برگزار می‌کرد.

وی با تجربه‌ای که از کار در جبهه‌های کردستان داشت سلاح بر دوش به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان می‌پرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا می‌کرد و در واقع وی را می‌توان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبهه‌ها نامید.

حضورش در عملیات‌های والفجر ۱، والفجر ۲، محرم و ... تأثیر بسزایی در روحیه مقاومت و ایستادگی رزمندگان داشت. همزمان با تشکیل تیپ امام حسین علیه‌السلام، به جانشینی فرماندهی آن انتخاب شد. وی قبل از آن نیز فرماندهی سپاه یاسوج، نمایندگی امام در سپاه کردستان، جانشین فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین علیه‌السلام فرماندهی قرارگاه فتح سپاه، فرمانده لشکر امام زمان عجل‌الله‌تعالی فرجه‌الشریف را بر عهده گرفته بود.

اوج رشادتش در عملیات چذابه بود که همه درمانده شده بودند. دفاع سخت شده بود و دشمن هجوم سنگینی را به نیرو‌های خودی در تنگه چذابه وارد کرده بود و با قدرت بر منطقه مسلط شده و می‌خواست بستان را بگیرد؛ ردانی‌پور با تکیه بر ایمان و شجاعت تمام و نصب‌العین قرار دادن فرمان امام که فرمودند: «بستان به هر صورت ممکن باید حفظ شود»، مقتدرانه ایستاد و با دو گردان، تپه‌های منطقه را باز پس گرفت.

🕊

🌼
سیره و اخلاق شهید ردانی‌پور

مصطفی، عارفی شجاع و سلحشور بود؛ عشق و محبت به خداوند و لقای او وجودش را فراگرفته بود.
وی در جریان‌شناسی گروه‌های منحرف، بصیرت کامل داشت و هنگامی که احساس کرد اختلافات سیاسی شهر‌ها به جبهه آمده، پیشنهاد داد که فرماندهان چند هفته یک بار به قم نزد علمای اخلاق بروند و در درس اخلاق آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله بهجت شرکت کنند؛ شهید خرازی نیز با پیشنهاد وی موافقت کرد و فرماندهان لشکر، از اهواز با قطار به قم می‌آمدند و پس از شرکت
در درس اخلاق و زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) مجدداً به اهواز بازمی‌گشتند.

عاشق شهادت بود. ضجه می‌زد و با گریه طلب شهادت می‌کرد. به برکت تربیت دینی و حوزوی و وجود امام خمینی نوری در وجود او تابیده بود که با پای برهنه بر خاک‌های «محمدیه» و «عین‌خوش» حرکت می‌کرد و آقا را صدا می‌زد.
چنان با حال و هوایی خاص دعای کمیل می‌خواند که رزمنده‌ها پای دعایش ضجه می‌زدند. پای برهنه راه می‌افتاد در بیابان‌ها؛ روی رمل‌ها می‌دوید و مدام یابن‌الحسن یابن‌الحسن تکرار می‌کرد، بچه‌ها هم به دنبالش بودند؛ بی‌هوش می‌شد و دوباره که به هوش می‌آمد می‌دوید و ضجه می‌زد و صبح که می‌شد دعای ندبه را با بچه‌ها زمزمه می‌کرد.

مصطفی در خودسازی کارکشته بود و مورد عنایت خداوند قرار گرفته بود.
 پست و مقام برای او ارزشی نداشت. فرمانده تک‌تیراندازی که تنها در اجرای وظیفه و مجاهدت برای اسلام و حفظ انقلاب اسلامی سر از پا نمی‌شناخت، زهد و بندگی وی چنان بود که در هوای گرم تابستان خوزستان روزه می‌گرفت.

صوت ماندگار سردار شهید حجت‌الاسلام ردانی‌پور
فرمانده عملیات لشگر فتح_عملیات رمضان🇮🇷
۱۳۶۱/۴/۲۷🎤

🌼
خاطره‌ای از زبان شهید

«موقعی که مجروح بودم پولی نداشتم که به جبهه برگردم؛ در بیمارستان متوسل به آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شدم.
 چیزی نگذشت فردای آن روز سیّد بزرگواری برای عیادت مجروحین وارد بیمارستان شد و با همه احوال­پرسی کرد.
 در آخر به من مفاتیحی داد و گفت: «تو را تا اهواز می‌رساند.» آن را که باز کردم مقداری پول لای آن بود که وقتی به اهواز رسیدم چیزی از آن نمانده بود.
🕊

🌼
با اصرار مادر و درخواست خود با یکی از سادات که همسر شهید بود ازدواج کرد.
 برای امام رضا (علیه‌السلام) دعوت‌­نامه برد و داخل ضریح انداخت. یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا نوشت و در ضریح حضرت معصومه سلام الله علیهما انداخت.

شبی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در خواب دید که به عروسی‌اش آمده است؛ در خواب به ایشان گفت: «خانم؟! قصد مزاحمت نداشتم و فقط می‌خواستم احترام کنم!» حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ داده بودند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم به کجا برویم؟!»
مصطفی آن شب دیگر تا صبح نخوابید و نماز و دعا خواند؛ گریه می‌کرد و می‌گفت: «من شهید می‌شم!» دوستش گفته بود: «این همه گریه و زاری می‌کنی و می­‌گی می‌خوام شهید بشم دیگه زن گرفتنت چیه؟!» جواب داد: «خانمم سیده! می‌خوام اون دنیا به حضرت زهرا(سلام الله علیها) محرم باشم، شاید به صورتم نگاه کنه!»

در سالگرد ازدواج حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و خدیجه کبری (سلام الله علیها) ازدواج کرد و گفت: «عروسی واقعی من وقتیه که در خون خودم بغلطم. فکر نکنید من با ازدواج، به دنیا چسبیده‌ام، این وظیفه من بود و حضور در جبهه هم وظیفه دیگه منه.»

تازه سه روز از عروسی‌اش گذشته بود که دست زنش را گذاشت تو دست مادرش و سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم می‌خواد دختر خوبی برای مادرم باشی!» بعد هم آرام و بی‌صدا رفت منطقه و چند روز بعد از آن، در عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت در راه خدا رسید.

🌼
وصیت‌نامه شهید مصطفی ردانی‌پور 📝

بخش‌هایی از وصیتنامه سردار شهید حجه‌الاسلام مصطفی ردانی‌پور که در تاریخ دهم مرداد ماه ۱۳۶۲ قبل از مرحله دوم عملیات والفجر۲، به رشته تحریر در آمده است را باهم می‌خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم؛ «اَشهَدُ اَن لااِلله اِلا الله وَاَشهَد اَنَ مُحَمَداً رَسول الله وَ اَنَ علیاً ولیُ الله وَاولادِه اَلمَعصومین حجَج الله صَلَواتُ الله عَلیهِمُ اَجمَعین».

برداشتم از زندگی: آنچه خوانده‌ام و لمس کرده‌ام خلاصه‌اش این است که تنها راه سعادت رسیدن به کمال، بندگی خداست و بندگی او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی‌اش می‌باشد. همه دستورات اسلام در این دو جمله خلاصه می‌گردد: فرمان‌برداری از خدا و نافرمانی از شیطان برای انسان شدن. این برنامه اسلام است، با غیر اسلام کاری ندارم که انسان را با انسان کار است نه با حیوان که هرآنکه مسلمان و تسلیم خدا بود انسان است و بقیه فقط از انسانیت، حیوانیتش را دارند.

سفارشم: مردم به یاد خدا و روز جزا باشید، پیرو ائمه‌اطهار علیهم‌السلام باشید که «والّازم لکم لاحق و المارق عنکم زاهق». مردم امام زمان «عج» را فراموش نکنید، مردم دنباله رو روحانیت باشید که چراغ راه هدایتند. از امام اطاعت کنید که عصاره اسلام است او را تنها نگذارید که نماینده حجه ابن الحسن «عج» است، از وجودش بهره گیرید که عصاره اسلام است.

آرزویم: پیاده شدن احکام اسلام و بیداری مسلمین و گسترش حکومت اسلامی و سرنگونی مستکبرین، فرج حضرت مهدی«عج»، زیارت آن حضرت و شهادت در رکابش.

امیدم: عفو و بخشش خدای متعال و شفاعت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و ائمه هدی علیهم‌السلام و شهدای راه حق و همنشینی با بندگان مخلص خدا و رضوان‌الله.

وصیتم: مادرم حلالم کن! شما خیلی در زندگی زجری کشیده‌اید. رنج‌ها و سختی‌ها متحمل گشته‌اید. برای ما هم پدر بوده‌اید و هم مادر! ان‌شاءَالله خدا شما را از کنیزان حضرت زهرا سلام‌الله علیها قرار دهد. از خدا بخواهید دومین قربانی در راه خودش را از شما قبول فرماید و در این راه صبر کنید «اِنَ الله مَعَ صابِرین».
برادران و خواهرانم! به یاد خدا باشید و زندگی خودتان را با اسلام وفق دهید. از اسلام پیروی کنید و فرزندانتان را برای خدمت به جامعه اسلامی و سربازی امام عصر «عج» تربیت کنید.
برادرم علی جان! با علی «ع» باشید و هادی خانواده و اقوام و دوستان، راهت را که همان نوکری امام حسین «ع» است ادامه بده و مرا از دعا و طلب مغفرت فراموش مکن.
دوستان! مرا حلال کنید و هر وقت به یادم افتادید برایم طلب مغفرت نمایید، هرگاه سر قبرم آمدید تلاوت قرآن و دعا و زیارت و روضه را فراموش نکنید که نیازم زیاد است و دستم کوتاه ....
🕊

🌼
«اگر شهید شدم جنازه‌ام را جلوی در گلستان شهدای اصفهان دفن کنید؛ دلم می‌خواهد وقتی پدر و مادر‌ها می‌آیند زیارت بچه‌هایشان پاهایشان را روی قبر من بگذارند، شاید خدا از سر تقصیرات من هم بگذرد!»
ولی پیکر پاکش هیچ‌گاه پیدا نشد.
برای او سنگ یادبودی در گلستان شهدای اصفهان، قطعه کربلای ۵، در کنار سردار شهید حاج حسین خرازی گذاشته شده است.
🕊

صدای ملکوتی شهید مصطفی ردانی‌پور🎤
برای کسانی که دوست‌دار مکتب شهید و شهادتند.
🌹۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی باد.🌹

در ره دین، به خون خود غلتید
سیب سرخ شهادتش را چید
هرچه را داشت داد و شد جاوید
خبری هم ز پیکرش نرسید

✍🏻شعر از: محبوبه حمیدی
🖌🎨طراح پوستر: لیلا غلامی

📻🎼تهیه و تنظیم پادکست: زهرا مبینی‌کیا

☘️امام باقر(علیه السلام):
 وَ قُلْ جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ. وقتی‌که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، دولت باطل را از میان می‌برد.

📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۸، ص۳۲۸ الکافی، ج۸، ص۲۸۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی