شهید احمد صالحی مَلِه
مادرها، هرچقدر هم که از داغ از دست دادن پسرانشان گذشته باشد نه سوز دلشان خنکشدنیست و نه آتش زخم جگرشان خاموش شدنی! چه رسد به اینکه از عمر این غم و درد چیز زیادی نگذشته باشد...
سال گذشته وقتی با هم آشنا شدیم مجذوب عکسهایی شدم که از احمدآقایش برایم فرستاد.
پروفایلش هم آلبوم عکسهای احمدآقا بود. هشتاد نودتا عکس، از جوان رشید و غیرتمندی که از نگاه معصومانه و لبخند مهربانش، معلوم بود چه دلبرانگیهایی بین این مادر و پسر گذشته است!...
آری! خیلی سخت است مادر باشی و فقط بشود دلتنگیهایت را با عکسهای جوان رعنایت ورق بزنی! غمهایت را در خودت فرو ببری و باز هم زندگی کنی!
خیلی حرف است مادر باشی و فقط، اشک بتواند مرهم زخمهای تازه و کهنهی قلبت شود!
خیلی درد است مادر باشی و فقط صبر بتواند کمر تاشدهات را با دیدن صحنههای کارشکنی مسئولین و بیعفتیهای عدهای از دخترکان شهر، که البته از سر جهالت است روی پا نگه دارد!...
اما فقط امید آمدن مردی با سپاهی از شهیدان، چراغ قلبت را فروزان نگه داشته است. امید وصالی که شبها را به روزها بدوزی و بشماری تا دوباره نگاهت در نگاه عزیزدردانهات گره بخورد و ...
امروز قرار است مادری غمدیده اما امیدوار، در کنار جوان برومند شهیدش از تو دلبری کند!
🌸
نام و نام خانوادگی شهید: احمد صالحی مله
تولد: ۱۳۷۲/۶/۱۷، ساری، مازندران.
شهادت: ۱۴۰۱/۹/۹، محور زاهدان_زابل، سیستان و بلوچستان، در اثر تعقیب و گریز با گروههای تروریستی تکفیری.
گلزار شهید: ساری، آرامگاه ملامجدالدین، گلزار شهدا، قطعه ۲.
🍃
✍🏻نویسنده: عاطفه قاسمی ۱۴۰۳/۱۰/۱۷
💻طراح: زینب دباغ
🎞تنظیم و تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: کوثر راد
🌸
📚 صدایم میکنند
چادرش را روی سرش جابجا کرد. رویش را محکم گرفت... بُغضی بود، چشمانش چشمه، اما محکم و مقاوم از جگر گوشهاش گفت:
«وقتی پیشانی بر مُهر میگذاشت انگار از زمین کَنده میشد... به نماز اول وقت مقید بود. یکبار که با هم بودیم وسط راه اذان گفتند، ماشین را کنار خیابان پارک کرد، از صندوق زیراندازی بیرون آورد، همان کنار پهن کرد. همیشه آب برای وضو داشت...
آرام گفتم: «احمد جان! صبر کن به یک مسجد برسیم»... سرش را پایین انداخت و آهسته گفت: «آخر الان صدایمان کردهاند»...
اولین باری که از ملاقات رهبر برگشته بود، حالش دگرگون بود. مادر بودم. زوایای حالش را میفهمیدم... انگار تا خدا قد کشیده بود...
همینها ذرهذره احمد را رشد داد تا آخر به مقام شهادت رسید.»
✍🏻نویسنده: عاطفه قاسمی ۱۴۰۳/۱۰/۱۷
💻طراح: زینب دباغ
🎞تنظیم و تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: کوثر راد
🍃
🌸
«احمد صالحی مله» از سربازان گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در وزارت اطلاعات، فارغالتحصیل و مسؤول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی بود و نهم آذر ماه ۱۴۰۱ حین ماموریت تعقیب و گریز و مقابله با یک تیم تروریستی تکفیری که قصد برهم زدن امنیت کشور را داشتند در حوالی شهرستان زاهدان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
آنچه میخوانید از زبان مادر بزرگوار ایشان است که از جوان رعنا و قد بلند دهه هفتادی شهیدش برایمان میگوید:
🍃
🌸
«من فاطمه صالحی هستم. مادر شهید احمد صالحیمله. من و همسرم هردو متولد قائمشهر هستیم اما اصالتا اهل و ساکن ساری. فرزند اولم دختر، فرزند دومم پسر و فرزند سومم هم احمد بود که با برادر بزرگترش ۱۶ ماه اختلاف سنی داشت. احمد آقا متولد ۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۷۲ بود که در نهم آذر ماه ۱۴۰۱ حین مأموریت به شهادت رسید.
در زمان شهادت یک سال و نیم از عقد و یک سال از عروسی احمد میگذشت. همسرش در زاهدان کنارش بود.
او از دوران راهنمایی در مسجد صاحبالزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مسجد شهید عیسایی کوی کارمندان ساری، بهعنوان بسیجی فعالیت داشت. سپس در اردوهای جهادی شرکت کرد و پس از آن به عضویت هیأت ثارالله ساری درآمد.
علت ورود احمد آقا به این عرصه، شاید ادامه مسیر پدرش باشد که در دوران دفاع مقدس حدود ۷۰ ماه در جبهههای جنگ و سپس ۶ ماه در لبنان حضور داشت.
احمد ورزشکار بود. پدرش دوست داشت که در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهد اما دل احمد با جهاد و شهادت عجین بود. برای اینکه حرف پدر را روی زمین نگذارد، در رشته محیط زیست در دانشگاه تهران تحصیل کرد.
وفای به عهد، خلوص نیت، بیریا و سربه زیر بودن، محبتش به اهل بیت علیهمالسلام، توجه به صلهرحم و فامیل دوستی از جمله ویژگیهای فرزند شهیدم بود.
همیشه میگفت: «مامان! دعا کن شهید بشوم دوست نداری مادر شهید باشی؟!» میگفتم: «نه این آمادگی را در خودم نمیبینم! قرار گرفتن در این جایگاه برای من زود است؛ این جایگاه بلند است و عزت دارد.» اما احمد همیشه تأکید داشت که شهید میشود و التماس دعا داشت.
حالا بعد از شهادت او خانوادههای شهدا را درک میکنم. هیچ توقعی از کسی برای خودم ندارم؛ اما با توجه به اینکه در یک جنگ تمام عیار ترکیبی و شناختی قرار داریم، از مسؤولان توقع حمایت و رعایت قوانین را دارم.
ما در بحث حجاب قانون داریم؛ قانونی که باید اجرایی شود، اما الان زمانی که بهعنوان یک مادر شهید در خیابان ظاهر میشوم تأسف میخورم از اینکه چرا شیعیان ما سر برهنه هستند، میگویم: «خدایا خودت هدایتشان کن!»
سوریه، لبنان و یمن را ببینید! ما در امنیت کامل به سر میبریم و این امنیت را مدیون شهدا هستیم. پسر من در حین مأموریت شهید شد. و همچنان، هر چند روز یکبار برای آزادی و امنیت این کشور شهید میدهیم.
🌸
پسرم خودسازی را از دوران دبیرستان شروع کرده بود. انس عجیبی با شهدا داشت و عاشق شهدا بود؛ گلزار شهدای گمنام پاتوقش بود و مطالعه کتب خودسازی و زندگینامه شهدا کار هر روزش.
اگر بچههای مدرسه کیفشان را پر از خوراکی میکنند ایشان کیفش را پر از کتاب میکرد و میخواند و مطالب را در ذهنش ملکه میکرد. اگر جایی علم نداشت سکوت میکرد. جایی که آگاهی داشت سخن میگفت. من و پسرم کتابخانه مشترک داریم کتابهای هم را مطالعه میکردیم، من بعد از شهادتش در کانال مجازی دست نوشتههای او را به اشتراک میگذارم.
فرزند شهیدم عکس شهدای مختلف را روی دیوار و میز تحریر اتاقش نصب میکرد. جدای از مطالعات و الفت با شهدا حتی برادرزاده و خواهرزادهاش را به مزار شهدا میبرد؛ برای بچهها هدیه میگرفت و با آنها بازی میکرد. امسال که نوههایم به پیشدبستانی رفتهاند دلتنگی عمو را دارند و از دوریاش احساس خلأ میکنند.»
🍃
احمد آقا به اتفاق دوستان در حرم امام رضا علیهالسلام
🍃🌸
🌸
وصیت نامه شهید احمد صالحی مله📝
•بسم رب الشهداء و الصدیقین؛
وصیت من این است که تابع شرع مقدس اسلام و مذهب تشیع باشید. مطیع و گوش به فرمان و فدایی امام خامنهای عزیز باشید. ادامه دهنده راه شهدا باشید و با تمام توان از حکومت جمهوری اسلامی دفاع کنید نگذارید خون شهیدان پایمال شود.
توصیهای به خواهران عزیز: توصیه میکنم به خواهران که حجاب به همراه عفاف و حیاء را رعایت کنید. خواهران و برادران حدود شرعی محرم و نامحرم را که در قشر مذهبی کمرنگ شده رعایت کنید.
به هیچ وجه کسانی که با نظام و رهبری دشمنی داشته باشند را حلال نخواهم کرد.
توصیهای به مسؤولان: فردا باید پاسخگوی اعمالتان باشید. باید جهادی کار کنید؛ مسئول یعنی کسی که از او سوال خواهد شد. برای رضای خدا و با اخلاص برای تعالی انقلاب اسلامی کار کنید. از مسؤولیت خود سوءاستفاده نکنید؛ حتی کم کاری شما در مسئولیت هم خیانت است چه رسد به رانت و رابطه بازی و…
باید پاسخگوی خون شهیدان باشید. از مسئولانی که جهادی کار نکنند به هیچ وجه نمیگذرم.
ایها الناس! به خدایتان دنیایی هست؛ در همه حال خدا را در نظر بگیرید.
🍃
🌸
احمد آقا در مقام همسری فوقالعاده نمونه بود. همکارانشان تعریف میکردند صبحها برای رفتن به محلکار، شاید نیم ساعت یا بیشتر منتظر ما میماند. چون با ماشین خودش بود چند نفر همراهش میشدند. اما هنگام برگشت به منزل یا برگشت از مأموریت، بدون حتی ثانیهای درنگ میگفت هرکس با من میآید معطل نکند. صبر نمیکرد و میرفت. دوست نداشت من در غربت بیش از این تنها بمانم.
یا زمانی که من میخواستم چیزی را با او هماهنگ کنم میگفت: «هرچه نظر خانمم باشد. با ایشان هماهنگ کنید.» احترام فوقالعادهای نسبت به من قائل بود...
به نقل از همسر شهید🎤
هدیه اختصاصی مادر بزرگوار شهید احمد صالحی مله به سیروز سیشهید📝🎤
آلبوم عکس شهید احمد صالحی📙
هدیه سیروز سیشهید به قلب داغدار مادری که هیچ چیز جای خالی فرزندش را پر نمیکند...💔
متن وصیتنامهاش دُرّ گران بود
حفظ حریم محرم و نامحرمان بود
بر پیروی از امر رهبر داشت تأکید
احمد از آن صاحبدلان بینشان بود
✍🏻شاعر: محبوبه حمیدی
🎨🖌طراح پوستر: لیلا غلامی
🎚تنظیم پادکست: زهرا جعفرپور
🌸🍃
☘️ امام صادق (علیه السلام) :
لَنَبْلُوَنَّکُمْ یعنی ما شما [مؤمنین] را [حتماً] قبل از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)مورد آزمایش قرار میدهیم.
📚 تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۷۴۰ الخرایج والجرایح، ج۳، ص۱۱۵۳