امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !
يكشنبه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، ۰۲:۲۶ ق.ظ

سردار شهید حسن شوکت پور

📎
هرسال میلاد آقا امام حسن مجتبی علیه‌السلام که می‌شود مهمان شهیدی می‌شویم که هم‌اسم با مولاست.
و امروز در پانزدهمین سال همراهی و در پانزدهمین روز مهمانی، پرچمدارمان «سردار شهید حسن شوکت‌پور» است.

 در خطوط مطالب امروز به دنبال مردی باش که در کلام رهبر معظم انقلابمان «آن جوان دلاوری است که در جبهه جانباز می‌شود؛ بعد از جانبازی شرکت او در جبهه آنچنان است که گاهی او را روی دوش می‌گیرند و برای شناسایی می‌برند.»
روایت امروز روایت مرد خستگی‌ناپذیر جبهه‌هاست!...
⚜️⚜️⚜️
سپاس بی‌حد از دوست عزیزم «فاطمه زهرا شوکت‌پور» تنها یادگار شهید و «سرکار خانم خورشید همتی» همسر بزرگوار ایشان از این همراهی‌ و همدلی.🌹🌹

🌕
نام و نام خانوادگی شهید: حسن شوکت‌پور
تولد: ۱۳۳۱/۹/۱۵، سمنان.
شهادت: ۱۳۶۸/۵/۲۹، تهران بیمارستان بقیه‌الله
گلزار شهید: گلزار شهدای روستای درجزین، استان سمنان.
🦽

✍🏻نوشته: زهرا فرح‌پور ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
🖌🎨نقاشی دیجیتال: منا بلندیان
🎞تنظیم و تدوین: زهرا فرح‌پور
🎙با صدای: رضوانه دقیقی
🖼طراح جلد: الهام رسولی، لیلا غلامی

🦽

🌕
📚 آرام بگیر مرد!

- یک لحظه آرام بگیر مرد! خودت هیچ، بگذار من نفسی تازه کنم!
اصلا این حسن آقای ما از کودکی خستگی نمی‌شناخته؛ هر جا را پیدا می‌کرده از نمازخانه مدرسه تا حوزه‌‌ی هنری، بساطش را پهن می‌کرده و برنج و روغن بسته‌بندی می‌کرده و می‌رسانده دست خانواده‌های نیازمند.
قبل از انقلاب، زمین و زمان را به هم می‌دوخته و توی کلی شهر اعلامیه پخش می‌کرده. آنقدر زرنگ بوده که یکبار هم به چنگ ساواک نیفتاده.
بعد از انقلاب و شروع جنگ هم که نگویم برایتان، پرشور و پرحرارت وسط جبهه‌ها، تا قطع نخاع شد و با سوار شدن بر صندلی چرخدار، من شدم پاهایش و روز از نو...
خلاصه بگویم که آرام و قرار ندارد این مرد! فکر کنم فقط یک لحظه آرام گرفت، آن هم، همانجایی که آغوش باز کرد و دخترک زیبایش را بغل کرد، لبخند زد و بوسه‌ای بر پیشانی فاطمه‌اش زد. انگار می‌خواست، در همان چند دقیقه به اندازه‌ی یک عمر برایش پدری کند.
هر بار که خستگی از چهره‌اش پیدا بود دلم می‌خواست بایستم و از جایم تکان نخورم اما می‌ترسیدم مانع رفتنش شوم و او پیاده شود و خودش را سینه‌خیز به جبهه‌ برساند.
اما الان انگار قرار نیست دوباره از جا برخیزد و همراه هم شویم؛ انگار اینجا لحظه آرام گرفتن اوست...

✍🏻نوشته: زهرا فرح‌پور ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
🦽

🌕
چهارمین فرزند آقا محمدکاظم و شهربانو، در ۱۵ آذرماه سال ۱۳۳۱، برابر با شب شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، در سمنان به دنیا آمد. به همین خاطر اسمش را «حسن» گذاشتند.
تحصیلاتش را تا ششم ابتدایی در مدرسه قوام(چمران فعلی) ادامه داد. حسن ۹ ساله بود که با خانواده‌اش از سمنان به روستای «درجزین» آمدند. ۱۲ ساله بود که مدرسه را رها کرد و در کنار پدر به کارهای کشاورزی پرداخت.
 در آن سال‌ها منزل محمدکاظم شوکت‌پور محل اسکان روحانیون بود. همه ساله در ماه مبارک رمضان و محرم و نیز ۱۰ روز از ماه صفر، روحانیون مختلف به آنجا می‌آمدند؛ روضه می‌خواندند، مسئله می‌گفتند و نشست و برخاستشان هم در آنجا بود. همه اهل محل از وجود این روحانیون بهره‌مند می‌شدند و حسن که در آن سال‌ها نوجوان بود و بیش از بقیه تحت تأثیر این جریانات مذهبی قرار گرفته بود کم‌کم به مطالعه روی آورد و هرچه بیشتر می‌خواند آگاهی و کنجکاویش بیشتر می‌شد.
 این گونه مطالعات نشست و برخاست‌ها و کنجکاوی‌ها همچنان ادامه داشت تا اینکه حسن، پا به سن جوانی گذاشت.
 در سال‌های جوانی فعالیت‌های مذهبی و سیاسی او کم‌کم شکل گرفت. خدمت سربازیش را در مشهد گذراند. محل مأموریت او زندان ساواک بود. در آنجا طلبه‌هایی محبوس بودند که حسن با آنها در ارتباط بود. بعد از تمام شدن خدمت، شروع به فعالیت علیه رژیم در ارتباط با آن مسائلی که آنجا دیده بود کرد و به مشکلاتی که رژیم برای مردم درست می‌کرد توجه داشت.
 او در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و همیشه می‌گفت: «ما انقلاب را شروع کردیم و تا آخرش ادامه می‌دهیم و نباید بگذاریم که آمریکا در صفوف ما نفوذ کند.»
حسن وانتی را خریداری کرده بود و میوه می‌خرید و به بهانه فروش میوه‌ها، نوارها و اعلامیه‌های امام خمینی را در مسیر ترددش در شهرهای گرمسار، سمنان، دامغان، شاهرود، آمل، بابل، قائمشهر و ساری پخش می‌کرد؛ اما کسی اطلاع نداشت که او این کار را می‌کند! حتی کسانی که رابط دوم و سوم پخش اطلاعیه‌ها بودند چندین بار دستگیر و زندانی شدند اما حسن با زیرکی خاصی که داشت هیچ وقت گیر نیفتاد.
🦽

🌕
اولین فعالیت رسمی حسن، در کمیته انقلاب اسلامی بود؛ پس از آن وقتی آشوب‌های کردستان شروع شد او در منطقه کردستان، دو ماه اسیر کومله‌ها بود که بعد از مدتی شکنجه و با هزار سختی از دست آنها نجات یافت.
 با کمیته عمران حضرت امام که مهندس غرضی و چند نفر دیگر عضو آن بودند در کردستان همکاری کرد. چندی بعد به عضویت سپاه درآمد؛ کمی بعدتر، آنگاه که طبل جنگ به وسیله رژیم عراق، علیه نظام نوپای اسلامی کوبیده شد حسن همدوش دیگران عازم منطقه گردید و با تمام توان به دفاع از انقلاب پرداخت.
 در سال ۱۳۶۱ با خانم «خورشید همتی» ازدواج کرد که حاصل زندگی مشترک آنها دختری به نام «فاطمه زهرا» بود.
 در جبهه مسئولیت‌های زیادی به عهده داشت. در لشکر امام حسین علیه‌السلام اصفهان خدمت می‌کرد. فرمانده لجستیک و تدارکات بود. هر عملیاتی که شروع می‌شد حسن در همان لحظه اول عملیات، در خط مقدم حضور می‌یافت و از نزدیک با مشکلات رزمندگان آشنا می‌شد. او در برنامه‌ریزی‌های پشتیبانی نقش اصلی را داشت. دائم در سفر بود. برای او نیازهای جسمی‌اش مهم نبود؛ آنچه مهم بود فقط تلاش بود و خدمت.
🦽

🌕
در عملیات‌های زیادی از جمله والفجر ۱ ، ۴ و ۸ کربلای ۵، طریق‌القدس، بستان، بیت‌المقدس، بدر و خیبر شرکت کرد. تمام مناطق غرب و جنوب و صحنه‌های نبرد، حسن را می‌شناختند چون تمام شب و روز او در جبهه می‌گذشت.
 حسن در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو در بیستم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ به وسیله تیر مستقیم دشمن، از ناحیه گردن مجروح شد که مدت یک‌ سال در آسایشگاه تهران بستری بود. بعد از آن جهت معالجه به آلمان رفت و مدت یک ماه تحت معالجه بود و دوباره به تهران و آسایشگاه ثارالله آمد.
حاج رسول ملاقلی‌پور دوست شهید می‌گوید: «با آن حال و روزش صبح‌ها می‌آمد به سپاه و کار می‌کرد و شب‌ها به آسایشگاه برمی‌گشت. اغلب به او می‌گفتم: «چرا اینقدر کار می‌کنی؟!» جواب می‌داد: «رسول خیلی دلم می‌خواد استراحت کنم ولی نمی‌شه؛ خدا یه برگ مأموریت بهم داده که تا نفس دارم باید دنبال کنم؛ وقتی هم برگ مرخصی رو داد میریم.»
🦽

🌕
خورشید همتی همسرش می‌گوید: «حسن هیچ وقت در مورد مسئولیتش به من چیزی نمی‌گفت. همیشه می‌گفت: «من سرباز امام زمانم!» زمانی که سالم بود ساعت ۴ صبح بیدار می‌شد و به پادگان می‌رفت. بعد از مجروحیتش نیز همینطور بود و ساعت ۱۰ شب به خانه می‌آمد. حسن آنقدر به حال دنیا بی‌تفاوت بود که حتی در سپاه پرونده نداشت و بعد از اینکه قطع‌نخاع شد برایش پرونده تشکیل دادند. او با اینکه جانباز ۷۰ درصد بود ولی باز هم با صندلی چرخ‌دار صحنه‌های نبرد را لحظه‌ای ترک نکرد و مانند انسان سالم کار می‌کرد و از هیچ کاری دریغ نمی‌کرد.
 زمانی که دچار ناراحتی کلیوی بود حاضر نشد پیوند کلیه را قبول کند. وقتی امام خمینی رحلت کرد او خیلی بی‌قراری می‌کرد و مدت ۴۰ شبانه روز می‌گریست و غذا نمی‌خورد و زیارت عاشورا می‌خواند.
 سرانجام هم در بیست و نهم مرداد ۱۳۶۸ در بیمارستان بقیه الله تهران، بر اثر بیماری کلیوی‌اش به شهادت رسید.
 پیکر مطهرش را در شهرستان سمنان، روستای درجزین به خاک سپردند.
🦽

🎞📽فیلم سینمایی «سفر به چزابه» به درخواست شهید حاج حسن شوکت‌پور بعد از شهادتش، توسط دوست فیلمسازش مرحوم رسول ملا‌قلی‌پور ساخته شد که شهید شوکت‌پور یکی از شخصیت‌های این فیلم است.
رسول ملاقلی‌پور در این باره توضیح می‌دهد...
🦽

🌕
خاطره📖

-حسن جان با مادرت بیگانه شدی؟! البته حق هم داری! آدم وقتی سال تا سال مادرش رو نبینه اگه قیافش رو هم فراموش کنه تعجبی نداره!
حسن گفت: :به خدا خیلی دلم براتون تنگ میشه! ولی چه کنم نمیشه اومد! کارها توی جبهه خیلی زیاده! وقتی کسی تفنگ به دست، جلوی خونه آدم ایستاده باشه و قصد حمله به خونه رو داشته باشه آدم نمی‌تونه با خیال آسوده توی خونه بشینه و اون تفنگ به دست رو فراموش کنه؛ میشه؟!»
-خوب نه واقعاً اینجوریه؟!
- خیلی بدتر از این مادر! یه مشت گرگ گرسنه خودشون رو انداختن توی کشور. هرجا که رسیدن خرابکاری کردن! شهرها و روستاها رو از بین بردن! مردم رو کشتن! خونه‌هاشونو خراب کردن! به زن و بچه مردم هزار جور بی‌حرمتی کردن! توی یک همچین وضعیت آدم چه جوری می‌تونه جبهه رو ول کنه و بیاد خونه؟!
🦽

گزارش ویژه از شهید حسن شوکت‌پور
پخش از خبر سراسری سیما🎥

🌕
گزیده‌ای از سخنرانی شهید حسن شوکت‌پور🎤

به امور دینی، به نماز جماعت و نماز سر وقت بیشتر اهمیت بدهید. این نمازهای جماعت، این نمازهای سر وقت، ما را در برابر همه مشکلات بیمه می‌کند...

...بچه‌های خود را از سنین کودکی با قرآن و نهج‌البلاغه و کتب دینی مأنوس کنیم. قرآن دل را صاف و چشم و عقل را نورانی می‌کند؛

این جمله هم خطاب به خواهرانمان: «ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است؛ ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است»

خواهران عزیز! زندگی ساده و سرشار از تقوای حضرت فاطمه زهرا،  فداکاری‌ها و ایثار حضرت زینب کبری را سرمشق زندگیتان قرار دهید تا ان‌شاءالله به سعادت هر دو جهان برسید.
 کسانی که می‌توانند و به هر وسیله‌ای که برایشان امکان دارد به مردم محروم و مستضعف کمک کنند و اجر آن را از خدا بگیرند.
 من با خدای متعال عهد بستم که ان‌شاءالله تا آخرین قطره خون خودم در راه رضای او در راه حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های اسلامی مبارزه کنم و اگر لیاقت شهادت را داشته باشم به شهادت که بزرگترین آرزوی من است برسم و اگر چنین لیاقتی نداشته باشم تا آخرین لحظه‌های زندگیم، در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی و مطیع ولایت فقیه باشم.
 ان‌شاءالله🎤
🦽

حسن روشنگری اهل هنر بود
درخت سبز ایمان را ثمر بود
سر سجاده‌ی نور سحرگاه
به روی دیده‌اش دُر و گهر بود

✍🏻شعر از: محبوبه حمیدی
طراح پوستر: لیلا غلامی

📻🎼تهیه و تنظیم پادکست: زهرا مبینی‌کیا

☘️ علیّ‌بن‌ابراهیم(رحمة الله علیه):  
حضرت قائم(عجل الله فرجه) در غیبت! گریزان‌ بودن و پنهان‌ زیستن همچون حضرت‌موسی(علیه السلام) است؛ او پیوسته ترسان و پنهان خواهد بود تا زمانی‌که خداوند به او اجازه‌ی ظهور، مطالبه‌ی حقّ و کشتن دشمنانش را بدهد. همچنان‌که در این آیه فرموده: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ.

📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۸۰ / القمی، ج۲، ص۱۳۴
طراحی و انتخاب آیه و تفسیر: زینب دباغ

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی