شهید محسن افتخار
✉️
نام و نام خانوادگی شهید: محسن افتخار
تولد: ۱۳۴۷/۱۲/۱، شیراز.
شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۱، اروندرود، عملیات والفجر ۸.
گلزار شهید: دارالرحمة، شیراز.
🕊
✉️🎥
📚 دست خط
دستی توی موهای جوگندمیاش کشید و از توی پیراهنش چند تا پاکت نامه درآورد و گفت:
«فکر میکردم یک مرد سن و سالدار پشت این نامهها و کمکهای ماهیانه باشه.»
در قسمت آدرس پاکت نوشته بود: «از جبهه به شیرخوارگاه!»
یکی از نامهها را باز کردم. دستخط برادرم بود. نوشته بود: دلتان نگیرد اگر پدر و مادرتان در دنیا نیستند، ما هوایتان را داریم. البته یادتان باشد یاور و صاحب اصلی ما سیدالشهدا(ع) است.
در ادامهی نامه از مسئولین شیرخوارگاه خواسته بود با مبلغ ناقابلی که در پاکت گذاشته برای بچهها شیرینی و خوراکی بخرند.
با انگشت، اشک گوشهی چشمم را پاک کردم و گفتم: «خیلی توی فکر سن و سالش نرو حاجی.
اینا نامههای خود محسنه. هم از دست خطش معلومه، هم، از مرام و معرفتش.»
✍🏻 زهرا هاشمی
👩🏻💻طراح: مطهرهسادات میرکاظمی
💻تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: الهام گرجی
🕊
✉️
محسن افتخار در اولین روز از آخرین ماه سال ۱۳۴۷ در شیراز و در خانوادهای معتقد و پایبند به اسلام چشم به جهان گشود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دوره نوجوانی خود را آغاز کرد و تا کلاس سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد؛ او در حین تحصیلات، راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
محسن عزیز از همان زمان کودکی علاقهی زیاد به انجام فرائض و فرا گرفتن احکام دین داشت. سروقت نماز میخواند در مراسم دعا و نیایش شرکت میکرد. غالباً در حال زمزمه دعا بود و این یکی از بارزترین خصوصیاتش بود.
در نگهبانیهای شبانه و پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشش بسیاری میکرد. از جمله میتوان به فعالیت در ارگانهای انقلابی و عضویتش در گروه مقاومت شهید صمد رودکی اشاره کرد.
از زمانی که خود را شناخت سر تا پا شوق و علاقه شدیدی به رفتن جبهه و جنگیدن داشت. پس از فعالیتهای شبانهروزی در بخش فرهنگی شهید علیرضا قربانی مسجد مسلمبنعقیل و پس از طی کردن دورههای آموزش نظامی بسیج در پادگان شهید دستغیب، راهی جبهههای جنگ شد.
🕊
✉️
سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۱ در عملیات پیروزمندانه والفجر ۸، در جبهه اروندرود به آرزوی همیشگی خود دست یافت و به دیدار معشوق شتافت.
اگرچه داغ هجران این شهید عزیز بر سینه خانواده و دوستانش تا ابد نقش بست و فقدانش برای همه ناگوار بود؛ اما شهادتش زنگ بیدارباش همیشگی بود تا بتواند پیامرسان افکارش، فریادش، معنویت و صفا و خلوصش باشد.
شهید محسن افتخار در این سن کم، این همه تقوا و خودساختگی را چگونه به دست آورده بود؟! علاقه فراوان او نسبت به انقلاب و حفظ و حراست آن چقدر بود که عشق و علاقهاش به فوتبال را در همان مستطیل سبز رها کرد و به جبهه حق علیه باطل شتافت تا دروازه دشمن بعثی را گلباران کند؟!
او حتی در مرخصیهای کوتاه مدت خود به جای آمدن به شهر در منطقه آموزش میدید تا سرباز قابلتری برای اسلام و انقلاب باشد.
خلوص و پاکی و صداقت او در میان همرزمانش آنقدر مثالزدنی بود که همرزمانش او را اولین شهید خطاب میکردند. اما او خود را لایق آن نمیدانست و در جوابشان میگفت: «اگر میدانستم حقیقت میگویید سجده شکر به جا میآوردم.»
اما به راستی که گوی سبقت را از همه آنان ربود و در آغازین روزهای عملیات والفجر ۸ پیراهن شماره ۱ شهادت به تن کرد تا برای دین و میهنش افتخار بیافریند.
روح بلندش شاد و با ائمه طاهرین علیهمالسلام محشور و همنشین باد.🌹
🕊
✉️
وصیتنامه شهید محسن افتخار📝
بعد از سلام به پدر مادرم و برادر و خواهرانم و خویشانم عرض میکنم که دوره، دوره امتحان است و هرکس در این انقلاب به نحوی امتحان خود را پس میدهد؛ من هم وقتی ندای مظلومیت حسین علیهالسلام را شنیدم وجودم پروانهی او شد و عشقم به او شدید گشت. تصمیم گرفتم خودم را فدای حسین و مکتب او نمایم.
امیدوارم خدا از خطاهای این بنده شرمنده بگذرد و مرا با حسین و یارانش محشور بگرداند.
شما را دعوت میکنم به پیروی از ولیفقیه، امام امت؛ چون ما مسلمانان غیر از پیروی از ایشان راهی نداریم و راه او، راه حسین و راه ائمه اطهار است؛ و ما هم تابع آنها.
از همه دوستان و آشنایان میخواهم که مرا حلال کنند. مادر جان مرا حلال کن که خیلی باعث اذیت تو شدم. از کودکی زحمات بسیار برایم تحمل کردی. استقامت داشته باش و ناراحتی به خود راه مده. افتخار کن فرزندی را به اسلام هدیه کردی که در راه اسلام قدم بردارد و تو پدر جان که موهای سرت را هم با رنج و تلاش و کار و کوشش سفید کردی! پدرجان! پندهای حکمت آمیز و راهنماییهایی را که در طول زندگیام به من ارزانی داشتی از درون قلبم و دیدگانم بیرون نرفته و نخواهد رفت.
با سلام به برادر مهربانم! میدانم موجب رنج و زحمت بسیار شما بودم اما به من روی خوش نشان میدادید و لب به شکوه نمیگشودید. وای بر من که در برابر این زحمات، قدر تو را ندانستم! تو به من درس شجاعت آموختی و از تو میخواهم که مرا حلال کنی.
خدایا از تو میخواهم به زودی کربلا را به دست رزمندگان اسلام آزادسازی تا همه خانواده معظم شهدا به زیارت آن قبر شش گوشه روند.
وصیتم را یک بیت شعر خاتمه میدهم:
خون سرخم را نثار دین رهبر کردهام
زان خوشم در راه قرآن فیض اکبر بردهام
محسن افتخار📝
پایگاه مقاومت شهید رودکی
بخش فرهنگی شهید قربانی
مسجد مسلم بن عقیل
🕊
✉️
فرازی از مناجاتهای شهید محسن افتخار🤲🏻
پروردگارا! شهامت آن را نداشتم که از تو و برگزیده تو محمد(صلیالله علیه و آله و سلم) و کتاب آسمانی تو قرآن به درستی و به شایستگی پیروی کنم؛ در قرآن هم فرمودهای که جهنمی سوزان و داغ در انتظار گناهکاران است که در آن می سوزند و سزای اعمال خود را میبینند.
ای کریم! این بدن ضعیف و زودرنج ما چگونه طاقت عذاب تو را دارد؟! و کجا تاب آن دارم که مورد غضب تو قرار بگیرم؟!
ای خدای بخشنده! مرا از آتش غضبت به دور دار که بندهی ضعیف و ناتوانم و چشم امید به رحمت و کرم تو دوختهام.
خدایا! اگر از همه جا و همه کس محروم شدم هدف امیدم تویی! اگر حوادث و شدائد بر من هجوم آورد امیدم به توست و هرچه از دست برود عوضش، و هرچه تباه شود اصلاحش نزد توست؛ هرچه را ناپسند داری تقدیرش به دست توست.
درد دل دردمندی، فقیر و بینوایی، اسیر و مستمندی سراپا تقصیر و بالاخره سوز گداز از عبدی است که تنها آرزویش رسیدن به وصال توست؛ این بندهی شرمنده، این بنده ذلیل و این بنده علیل، آرزویی جز یافتن مغفرت و بخشایش تو ندارد و برای او میلی جز پرواز به کویت نیست.
خدایا! بعد از چند صد سال که از مصیبت کربلا میگذرد برادران رزمنده به ندای «هل من ناصر ینصرنی» اباعبدالله پاسخ دادند و با کفر به ستیز برخاستند.
ای خدا! به این نادان از راه مانده معرفت عطا کن و شمع پر نور عشقت را در خانه تاریک دلم روشن فرما!
سالها بر درگهت خدمتگزارم یا حسین
آرزویی من ندارم جز شهادت یا حسین
مادرم بودت کنیز و من تو را بودم غلام
ای غلامی تو تاج افتخارم یا حسین
من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
در شهادت سر به زانویت گذارم یا حسین
پایگاه مقاومت شهید رودکی
بخش فرهنگی شهید قربانی
مسجد مسلم بن عقیل
🕊
🎥حدیث دوست. شهید محسن افتخار از زبان پدر و برادرش
📺پخش شده از شبکه استانی فارس. ۲۵بهمن ۱۴۰۱
در وقت نبرد، او یلی کامل بود
در اوج شباب، عارفی واصل بود
چون نور حسین در دلش میتابید
یک شب ز رهش، هزار را شامل بود
✍🏻ملیحه بلندیان
✉️🕊