شهیده شیرین روحانیراد
🌺🍀
نام و نام خانوادگی شهیده: شیرین روحانیراد
تولد: ۱۳۴۶/۸/۴، پاکدشت ورامین.
شهادت: ۱۳۹۸/۱۲/۲۸، تهران، بیمارستان مسیح دانشوری.
گلزار شهید: گلزار شهدای ده امام، پاکدشت.
🏴
🌺🍀🎥
📚 رؤیای شیرین
با یک دست در کیفش به دنبال تلفن همراهش میگشت.
باید با آقای موسوی، سایز کفش و لباس بچهها را برای عید هماهنگ میکرد.
نگران بچههای مدرسه بود که گرسنه نمانند.
تازه صحبتش با رابط خیر مدرسه تمام شده بود که در اتاق را زدند. خانم مسنّی با گریه به سمت خانم دکتر آمد و گفت:
«خانم دکتر، خدا خیرت بده! آزمایشگاه هم رفتم، گفتن شما حساب کردید. آخه اینطوری که نمیشه خانم...»
دکتر مثل همیشه با لبخند آرامشبخشی گفت: «چرا نمیشه؟ حالا آهستهتر...»
پیرزن نگاهش به سُرم توی دست خانم دکتر افتاد. چشمهی اشکش دوباره جوشید.
_ وای مادر! الهی بمیرم برات! خودت که مریضی! چرا آخه اینطوری؟ برو بخواب. استراحت کن.
شیرین با شیرینی همیشگی گفت: «حالا وقت برای خواب زیاده...»
صدای پیج اورژانس بلند شد.
_خانم دکتر روحانیراد...
⚜️
اسفند ماه، خبری کوتاهی منتشر شد:
خانم دکتر شیرین روحانی راد، پزشک فداکار بیمارستان پاکدشت، شهید شد.
شیرین به رویای شیرینش رسیده بود و تلخی نبودنش، غم سنگینی بر دل بچههای یتیم و بیمارانی که او را میشناختند نشاند.
✍🏻ملیحه بلندیان ۱۴۰۱/۱۰/۷
👩🏻💻طراح: منا بلندیان
💻تنظیم و تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: فاطمه شعرا
🏴
🌺🍀
🌺فرزند ارشد خانه بود و چشم و چراغ خانواده. حواسش به همه اهالی خانه بود برای همین هم، همه طور خاصی او را دوست داشتند.
🍀سرسختی را از پدرش به ارث برده بود و از همان کودکی معتقد بود آنچه را که بتوان با سختکوشی به دست آورد حتما به دست میآید.
با اینکه چند سال معلم بود اما یک لحظه فکر پزشک شدن و خدمت به مردم از سرش بیرون نمیرفت. همین شد که چند سال در کنکور پزشکی شرکت کرد تا بالاخره به هدفش رسید. نیتش فقط و فقط قبولی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی بود چرا که اعتقاد داشت نباید از پدر و مادرش دور شود.
برای والدینش هم دختر بود و هم پدر و مادر.
با اینکه کارش در بیمارستان خیلی زیاد بود اما کوچکترین کارهای آنها را خودش انجام میداد و نمیگذاشت آب توی دلشان تکان بخورد.
🌺بسیار خیّر و بخشنده بود. بعد از شهادتش روزی نبود که تلفن خانه به صدا دربیاید و از بخششهایی که در حق مردم داشته گفته نشود.
به شدت دستگیر زنان سرپرست خانوار بود. مایحتاج زندگیشان را تهیه میکرد و هزینههای بیماریشان را میپرداخت؛ حتی خواهر و برادرهایش را هم به این امر ترغیب میکرد.
برای بچههای بهزیستی کفش و لباس شب عید تهیه میکرد. خانوادههایی هستند که هیچ وقت نخواهند فهمید بستههای معیشتی را که راننده آژانس به دستشان میرساند از طرف چه کسی بوده است!
از بیماران مستحق کمک، ویزیت دریافت نمیکرد. هزینههای درمانشان را تماما خودش میپرداخت و حتی به آنها پول توجیبی هم میداد.
از سربازها هم ویزیت نمیگرفت. مثل قدیمها که سربازها را خیلی بیشتر گرامی میداشتند به آنها دلگرمی میداد و به آنها گوشزد میکرد که سرباز وطن باید مراقب جسم و جانش باشد.
🍀با شیوع ویروس کرونا شبانهروزی در بیمارستان ماند تا بتواند کمبود پزشک را جبران کند. در هیچ حالی از مسئولیت پزشکیاش شانه خالی نکرد و سرم به دست به ویزیت بیمارانش پرداخت. بعد از یک ماه کار شبانهروزی در بخشهای مختلف بیمارستان ویروس کرونا به ریههایش حمله کرد و همانجا بستری شد. به خانوادهاش از بیماریاش چیزی نگفت و اطلاع داده که به علت کمبود پزشک باید شبانه روز اینجا بمانم.
هرصبح به خانه زنگ میزد و حال همه را میپرسید و نمیگذاشت کسی نگرانش شده و از وخامت حالش باخبر شود. قول داده بود تحویل سال را در کنار خانوادهاش باشد اما در ۲۸ اسفندماه ۱۳۹۸ برای همیشه از این دنیا رفت و حسرت دیدارش را بر دل اهل خانهاش گذاشت.
هیچ کس هیچ وقت صورت او را رنجور ندید. خانوادهاش به خاطر شرایط حاد کرونا چه در بیمارستان مسیح دانشوری و یا حتی موقع تشییع و دفن پیکرش هم نتوانستند صورتش را ببینند.
او رفت و خاطره صورت همیشه خندان و لبخند شیرینش را در ذهن همگان برای همیشه برجای گذاشت.
🌺حالا که رفته همه فهمیدهاند دلیل آنهمه ساده زیستیاش چه بوده است!
دکتر شیرین روحانیراد هرآنچه که داشت را توشه آخرتش کرد.
🏴
دکتر شیرین روحانیراد چهره بیمار خود را از خانوادهاش پنهان میکرد.
این روزها تنها تصویری که دل پدر و مادرش را کمی آرام میکند عکس سلفی است که او روی تخت بیمارستان از خودش گرفته است. عکسی که قرار بود یادگار روزهای مبارزهاش با کرونا باشد. اما یادگار سرسختیهای او شد.
روحش شاد و یاد و خاطرش گرامی باد.🌹
🌺🍀
🏴
با عشق طبیب جان مردم بودی
دلسوز به آب و نان مردم بودی
در راه سلامتی ایشان رفتی
چون عاشق و مهربان مردم بودی
✍🏻ملیحه بلندیان
🌺🍀
🏴