امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !
پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۴۹ ق.ظ

شهید سیداحمد قریشی

🌼🌸
نام و نام خانوادگی شهید: سیداحمد قریشی
تولد: ۱۳۳۹/۱/۱، کرج.
شهادت: ۱۴۰۰/۵/۱، تهران.
گلزار شهید: کرج، امامزاده محمد(ع)، قطعه سرداران شهید.
🕯🦋

🌼🌸🎥
📚 از تبار محمد

می‌دانی دخترم! مادرهایی که مصرّانه فرزند پسر از خدا می‌خواهند نیتشان یک چیز بیشتر نیست! اینکه نام خانوادگی‌شان زنده بماند و از بین نرود.
مادربزرگت هم از همان مادرها بود‌! اما نوع نگاهش فرق داشت.
پدربزرگت سیدکمال که به شهادت رسید همه دعایش شده بود ماندن دو پسرش در این مسیر و ادامه دادن راه پدرشان.
عمویت سیدمحمود در خیبر آسمانی شد و پیکرش ۱۵ سال از خانواده دور ماند. شد مایه افتخار مادربزرگت.
بعد از آن، نگران پدرت بود؛ به او می‌گفت: «می‌ترسم آن طرف از همنشینی با پدر و برادرت دور بمانی.»
اما پدرت سیداحمد بعد از مجاهدتی به اندازه همه طول زندگی‌اش، روح متلاطم مادرش را آرام کرد.
معصومه جانم! با اینکه پدرت پسری نداشت که بخواهد نام خانوادگی‌تان را ادامه بدهد، اما زنده ماندن نام را در مقام شهادت می‌دید و از من می‌خواست برای رسیدنش به آن دعا کنم.
دخترم! پاره تنم! حلاوت آویختن مدال افتخار شهادت خاندان سید قریشی، تا ابد بر گردن تو و فرزندان نازنینت، گوارایت باد. ان‌شاءالله مثل مادربزرگت شهیدپرور باشی.

✍🏻رضوانه دقیقی ۱۴۰۱/۱۱/۵
👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان
💻تدوین و تنظیم: زهرا فرح‌پور
🎙با صدای: رضوانه دقیقی
🕯🦋

*مستند تا آخرین نفس* (نسخه کامل)– لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام 🎥مستند تا آخرین نفس، روایتی از مجاهدت‌های شهید سید احمد قریشی یکی از فرماندهان خدوم لشکر فاطمیون است.🎞در این مستند برای نخستین بار تصاویری از حضور شهید قریشی در هشت سال دفاع مقدس استفاده شده که صحنه‌های بسیار دیدنی را رقم زده است. کسی که ده‌ها سال از عمر خویش را در راه دفاع از وطن و حرم به جهاد پرداخته است.

🌸🌼🕯🦋

🌼🌸
در اولین روز سال ۱۳۳۹ در کرج متولد شد. اصالتاً اهل روستای برغان کرج بود. پدرش سیدکمال‌ قریشی، از مبارزان فعال انقلابی بود. فعالیت‌های گسترده‌اش باعث شد منافقین او را تحت‌نظر گرفته و در سال ۱۳۶۰ در مغازه‌اش ترور کنند و به شهادت برسانند.
سیداحمد از کودکی در مغازه پدر نجاری می‌کرد. از ۷ سالگی در گعده‌های انقلابیون شرکت و سخنرانی‌ها و مباحث مهم جلساتشان را ضبط و حفظ می‌کرد. دوران تحصیلش را در کرج گذراند و کارشناسی و کارشناسی ارشدش را در رشته جغرافیا در دانشگاه علامه طباطبایی تهران به اتمام رساند.
🕯🦋

🌼🌸
او در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و همزمان با آغاز جنگ به همراه برادرش به جبهه جنوب رفت.
همان موقع به عنوان مسئول فرهنگی و تبلیغات لشکر۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام به مناطق جنگی معرفی شد.
همزمان با ورودش به جبهه، کارهای مهمی را انجام داد. با همکاری سپاه کرج، یکسری ادوات تصویربرداری را وارد جبهه کرد.
سیداحمد در عملیات والفجر ۸ در شهر فاو شیمیایی شد. برادرش سیدمحمود هم در سال ۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید و ۱۵ سال پیکرش مفقود بود. چهار پسر عموی او محمدعلی، اصغر، جمال و عباس که باهم برادر بودند در طی ۹ ماه در جنگ به شهادت رسیدند.🌷🌷🌷🌷

🕯🦋

شهید سید احمد قریشی: 🦋
«خدایا شش تن از خانواده به قرب تو راه یافتند و شربت شهادت نوشیدند؛ خدایا هفت‌سین خانواده را با شهادت این بنده روسیاه کامل فرما!»🤲🏻

🌼🌸
سیداحمد قریشی در سال ۱۳۶۲ با سیده‌فاطمه موسوی که خواهر دامادشان بود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو دختر به نام‌های معصومه و محبوبه بود. محبوبه‌سادات در ۱۸ سالگی به علت بیماری از دنیا رفت.
پس از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه به اتفاق خانواده‌اش به مناطق محروم سیستان و بلوچستان رفت و مسئول ستاد سپاه سیستان و بلوچستان شد. مأموریتش پاکسازی مناطق از حضور قاچاقچیان بود که حدود چهار سال به طول انجامید.
در ختم غائله‌ی آزادسازی خانواده‌های گروگان‌ سپاه، از دست اشرار گروهک حمید نُهتانی، نقش بسزایی داشت.

🕯🦋

🌼🌸
سید قریشی از سال ۷۱ تا ۸۹ در سپاه در سمت‌های متفاوت مشغول به کار بود تا بازنشسته شد؛ او عادت به بیکاری و در خانه ماندن نداشت به همین خاطر با توجه به سابقه‌ای که داشت به صورت داوطلبانه وارد نیروی سپاه قدس شد و مسئول برنامه و بودجه دفتر سردار شهید همدانی گردید.
همزمان با آغاز درگیری‌های سوریه علاقه‌مند بود با شهید همدانی به سوریه برود اما کارهای اعزامش درست نشد. تا اینکه سردار همدانی هم به شهادت رسید.
مدتی بعد در سال ۱۳۹۳ برای انجام اموراتی با شهید علیرضا توسلی(ابوحامد) فرمانده تیپ فاطمیون به سوریه رفت. زمان زیادی نگذشته بود که ابوحامد شهید شد. سیداحمد به دلیل توانایی و مهارتی که داشت مسئول ستاد لشکر فاطمیون شد. رابطه‌اش با رزمندگان فاطمیون بسیار خوب بود. به خانواده‌های آنان سر می‌زد و پیگیر مسائل و مشکلات آنها در ایران می‌شد. رابطه او به قدری با آنها صمیمی بود که حتی برای آنها آشپزی هم می‌کرد.
🕯🦋

🌼🌸
  مأموریت سیداحمد قریشی و نیروهایش، بازدید میدانی از مناطقی بود که قبلاً در آنجا عملیات رخ داده بود.
 طبق گفته شبکه‌های معاند، آن مناطق، آلوده به بمب‌های شیمیایی شده بودند. سیداحمد که از دوران جنگ و دفاع مقدس هنوز آثار شیمیایی در بدنش باقی مانده و سال‌ها با آن دست به گریبان بود در منطقه حالش به شدت بد شد. به‌طوریکه او را سریعاً به تهران انتقال دادند. اما به علت از دست دادن ریه و شرایط وخیمش ساعت ۹ صبح همان روز در بیمارستان بقیةالله تهران به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت دست یافت.🕊
🕯🦋

🌼🌸
سیده‌فاطمه موسوی از همسرش می‌گوید🎤
آقا سیداحمد بسیار مهربان، خانواده‌دوست و خوش‌رو بود. همیشه لبخند بر لب داشت. تلاش می‌کرد با همه ارتباط داشته باشد. حتی گروه‌هایی در فضای مجازی با نوجوانان و جوانان فامیل داشت. بسیار دلسوز مردم بود به همین خاطر همیشه سعی داشت مشکلات مردم را تا جایی که می‌تواند حل کند.
 چندین فرزند بی‌سرپرست را تحت پوشش خود قرار داده بود. هیچ وقت دست خالی به خانه کسی نمی‌رفت. در اعیاد مذهبی شیرینی می‌خرید و به همسایه‌ها می‌داد. اهل تجملات نبود. یک سمند مدل پایین داشت. اعتقادی به عوض کردنش هم نداشت و می‌گفت: «همین کارم را راه می‌اندازد.»
از لحاظ بعد معنوی انسان کاملی بود؛ از همان دوران جوانی حتی در سخت‌ترین شرایط، نماز شبش ترک نمی‌شد. پس از بازگشت از سوریه با همان خستگی نماز شبش را می‌خواند.
در مراسم مذهبی شرکت می‌کرد و کودکان و نوجوانان را هم به این امر تشویق می‌کرد.
بسیار امام خامنه‌ای را دوست داشت. همیشه به ما تأکید داشت که پیرو ولایت‌فقیه باشید و هرچه را که آقای خامنه‌ای فرمودند همان را ملاک قرار دهید.
🕯🦋

🌼🌸
گروگانگیری زنان در زاهدان

آن روز سخت‌ترین روز فرماندهی من بود. حتی تلخ‌تر از روز رحلت امام(ره).
 همه ناراحت و عصبانی بودند. قبل از ظهر چند نفر از اشرارِ گروهک حمید نُهتانی، به خانه‌های سازمانی سپاه حمله کرده و هفت هشت نفر از زنان همکاران را گروگان گرفته بودند. خون خونمان را می‌خورد. حالِ شوهران آن چند خانم خیلی بدتر بود. آنقدر که بیم خودکشی‌شان را داشتم. چند نفر را گذاشته بودم دورادور مراقبشان باشند.
بلافاصله جلسه شورای تأمین استان برگزار شد. پیشنهادات مختلفی ارائه شد. نظر استاندار، تسلیم خودش در ازای آزادسازی بانوان بود و نظر نماینده اطلاعات، آزاد کردن چند نفر از اسرای اشرار در ازای آزاد شدن گروگان‌ها!
اما من قبول نکردم. چون امنیت زن محجبه برای همیشه در ایران به مخاطره می‌افتاد و با هر اتفاقی ضدانقلاب برای رسیدن به خواسته‌هایش می‌توانست زنان محجبه را به گرونگان بگیرد.
باید با اقتدار وارد عمل می‌شدیم و از موضع ضعف جلو نمی‌رفتیم. برادران سیداحمد قریشی، غنوی، حمید اشراق و یکی دونفر دیگر که از بقیه محکم‌تر بوده و به احساسات خود مسلط‌تر بودند آمدند پای کار. اول یک گردان فرستادیم تا نزدیکی گروگان‌ها.
به درخواست ما اشرار، زنان را بالای یک کوه در میدان دید ما قرار داده و پیرمردی را گذاشته بودند نگهبانشان‌. گفتیم اگر هرگونه تعرّضی به آنها بشود به شما حمله خواهیم کرد. بعد به امام جمعه اهل سنت استان، آقای عبدالحمید، پیغام دادیم که پیام ما را به نُهتانی و گروهکش برساند: «برای برقراری امنیت خانواده‌هایشان باید گرونگان‌های ما را پس بدهند وگرنه از فردا دیگر امنیت شما را تأمین نخواهیم کرد. وقتی زنان ما امنیت نداشته باشند دلیلی برای تأمین آرامش و امنیت شما نداریم.»
زن گرگیج یکی از رهبران اشرار که از قضیه باخبر شده بود سریع خودش را به بالای کوه رسانده، روسری‌اش را درآورده و انداخته بود روی سر شوهرش و با فریاد به او گفته بود: «از این به بعد من نباید این روسری را سرم کنم. تا حالا امنیت ما با پاسدارها بود. بچه‌های مریضمان را با آمبولانس به بیمارستان رسانده و غذایمان را تامین می‌کردند؛ آن‌وقت شما زن‌هایشان را اسیر کرده‌اید؟! یا زنانشان را بدهید ببرم یا از این به بعد دیگر ما امنیتی نداریم.»

ساعت ۱۱ شب از طرف اشرار به مقرّمان اعلام شد یک ماشین حامل گروگان‌ها هم‌اکنون دارد به سمت ما برمی‌گردد.

🎤فرمانده سپاه وقت استان سیستان و بلوچستان

🕯🦋

🌼🌸همسر شهید🎤 شهید قریشی بعد از بازنشستگیاز سال ۱۳۹۱ وارد نیروی قدس سپاه شد؛فرمانده‌ای که هیچ حقوقی بابت کارهایش در این نیرو نگرفت.حاج احمد خیلی وقت‌ها که از سوریه به ایران بازمی‌گشت به دیدن خانواده شهدای فاطمیون می‌رفت و حتی برای این دیدارها به شهرستان‌های اطراف اصفهان و شیراز سفر می‌کرد.یک بار که همسرم به اصفهان رفتو متوجه شد که نحوه شهادت یکی از شهدای فاطمیون در فضای مجازی پخش شدهو خانواده آن شهید با دیدن صحنه‌های دردناکاز لحظه شهادت عزیزشان خیلی منقلب بودند.حاج‌احمد بعد از بازگشت از سفر به قدری ناراحت شده بود که چند روز تب کرد. 🕯🦋


از نسل دلیر شیرمردان بوده
عاشق به وصال روی جانان بوده
نسلی که شد افتخار این دامن پاک
جان برکف و جان فدای ایران بوده

✍🏻ملیحه بلندیان
🌸🌼
🕯🦋

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی