امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !
جمعه, ۴ فروردين ۱۴۰۲، ۰۲:۲۵ ق.ظ

شهیدان دانیال رضا‌زاده و حسین زینال ‌زاده

🕊🕊
نام و نام خانوادگی شهید: حسین زینال‌زاده
تولد: ۱۳۷۸/۷/۶، مشهد.
شهادت: ۱۴۰۱/۸/۲۶، اغتشاشات مشهد.
گلزار شهید: مشهد، بهشت رضا علیه‌السلام.

نام و نام خانوادگی شهید: دانیال رضازاده
تولد: ۱۳۷۶/۱۲/۱۲، مشهد.
شهادت: ۱۴۰۱/۸/۲۶، اغتشاشات مشهد.
گلزار شهید: مشهد، بهشت رضا علیه‌السلام.
🌹🌹


🕊🕊
📚 *پرده‌ی آخر*

پرده اول: داداش‌حسین بیا اینجا یه عکس شهادتی بگیریم.
- به روی چشم آقا دانیال.
-رفقا! از ما دوتا، یه عکس بگیرید وقتی شهید شدیم بزنید رو حجله‌مون...

پرده دوم: در خیابان‌ها گشت می‌زدند، دلشان بی‌تاب بود که مبادا عربده نااهلان سکوت و امن شهر امام رئوف را به هم بریزد.
صدایی در خیابان عامل مشهد پیچید: دانیال! حسین رو زدن...
دانیال دوید؛ وقتی رسید، حسین دیگر جانی در بدن نداشت...
سپر حسین شد؛ چاقویی که خون رفیقش برآن بود گلویش را شکافت...

پرده‌ی آخر: سکوت شهر و گنبد طلا و حجله‌ی دانیال و حسین...

✍🏻زهرا فرح‌پور ۱۴۰۱/۱۱/۷
👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی
💻تدوین: زهرا فرح‌پور
🎙با صدای: فاطمه گنجی
🌹🌹

🕊🕊
از بچگی باهم بزرگ شده بودند. از همان وقتی که پایشان به مسجد و بسیج باز شد، شده بودند رفیق گرمابه و گلستان همدیگر.
هر دو از کودکی یتیم بودند و پناه و تکیه‌گاه مادر. هر دو سختی کشیده بودند و معنی درد و غم مادر را خوب می‌فهمیدند. حسین یک برادر کوچکتر از خودش داشت اما دانیال تک‌فرزند خانه بود.
آرزوی هر دویشان شهادت بود و شور خدمت به هم‌نوع در سرشان می‌خروشید.
در اردوهای راهیان نور و جهادی و حوادثی مثل سیل و زلزله نفرات اولی بودند که خود را به محل می‌رساندند.
پس اندازهایشان مشکلات مردم را حل می‌کرد و قدرت بدنی‌شان صرف خدمت به خلق خدا در روزهای کرونا و در بیمارستان‌های مشهد می‌شد.
در روزهای ناامنی و اغتشاشات در کشور، هتک حرمت چادر و حمله به ناموس هم‌وطنان خود را تاب نیاوردند و به همراه  دیگر دوستان‌شان مأمور برقراری امنیت در سطح شهر شدند.
اما چه سرّی است در دعای مادر برای شهادت که هردو دست به دامن مادرانشان شدند تا بالاخره در راه دفاع از امنیت و برقراری آرامش در کنار هم، با سلاح ایمان، به این فیض عظیم نائل آمدند.
هر دو رفتند تا آب دردل هیچ‌کس تکان نخورد.

روحشان شاد. نامشان جاویدان و مکتبشان پر رهرو باد.
🌹🌹




🕊🕊
آخرین عکس یادگاری شهیدان زینال‌زاده و رضازاده قبل از شهادت در مراسم تشییع شهید براتی، یک روز قبل از شهادتشان در مشهد📸 ۲۵ آبان ۱۴۰۱

🌹🌹



🕊🕊
مادر شهید حسین زینال‌زاده 🎤
نزدیک زمان شهادتش دوبار از من خواست که برای شهادتش دعا کنم. بار اول ده روز به شهادتش آمد و گفت: «مامان دعا می‌کنید من هم شهید بشوم؟!» گفتم: «نگو مامان تنم می‌لرزد اینجوری می‌گویی.»
بار دیگر هم سه روز قبل از شهادتش بود. آنروز که به خانه آمد دست و پایش ضرب دیده و ورم کرده بود. گفتم: «مامان بیا برایت ببندم.» ساعت سه صبح بود گفت: «نه مامان چیزی نیست.» گفتم: «فردا دوباره قراره بری باید قوی باشی.» گفت: «ما که می‌خواهیم برویم دعا کن فقط شهید بشویم؛ مامان اگر من بروم می‌توانم یک نسل را نجات بدهم.»
🌹🌹

🕊🕊
دلنوشته مادر شهید حسین زینال‌زاده خطاب به فرزند شهیدش به مناسبت روز مرد📝

سلام به فرزند ارشد شهیدم
سلام از مادری که به تو افتخار می‌کند
سلام از مادری که تو را تحسین می‌کند و سلام از مادری که تو را دنیا دنیا دوست دارد.

می‌خواهم درددلی را شروع کنم ولی نمی‌دانم از کجا؟ از جای خالیت شروع کنم یا از بی‌قراری‌های هرشب خانه؟ از گرد و غبار روی رخت و لباست یا از عطر تو که دیگر در خانه نیست؟ یا شاید بهتر باشد از صدایت شروع کنم.

 حسینم! چند ماهی می‌شود با من حرف نزده‌ای. دلتنگ صدایت هستم، صدای خنده‌‌ی از ته دلت، صدای سلامت وقتی از راه می‌رسیدی، صدایت از پشت تلفن که می‌گفتی در راهی، گفت‌وگوهای نیمه‌شب‌مان.
حسین جان! این حرف‌های نزده کار دست‌مان می‌دهد پسرم. گاهی از میان ما رد شو و سلامی بده و مادر را ذوق‌زده کن. برگرد و آن لباس‌های نو را تنت کن و چند قدمی روبه‌رویم راه برو شاید که دوباره چشمانم برق بزند نور چشم من. بیا و دو لقمه پابه‌پای خانواده شام بخور شاید که دوباره در اعماق دل‌مان شادی را حس کنیم.

پسر من! من عاجزم از آرام کردن دل برادرت. کاش بیایی و دوقطره‌ای از اشک‌هایش را پاک کنی!
راستش را بخواهی دل خودم از همه آشوب‌تر است. حال که تو نیستی دلم چون موجی رو به صخره بهم می‌ریزد. گویی سنگی گوشه تیز، درون سینه‌ام فرو می‌رود و هرلحظه خراشی بر گوشه گوشه‌ی دیواره‌‌های دلم به جای می‌گذارد. با این همه راضی‌ام. از تو راضی‌ام و به تو احترام خواهم گذاشت. تو را تاجی خواهم کرد و بر سرم خواهم گذاشت. سر تا پایت را تحسین می‌کنم.
 شهید من! افتخار من! مایه‌ی سربلندی من! تو نوری شدی در زندگی ما و راه هدایت و امنیتی شدی بر مردم این شهر. تو چراغی شدی بر گمراهان و گلی شدی و سبز شدی و عطر خوش تو تمام آسمان را پر کرد و از سرازیری خون تو زمین سیراب شد و نقش تو بر زمین خواهد ماند مثل اثری از یک نقاش ماهر، و تا ابد از خون تو لاله خواهد دمید. گاهی به ما سری بزن و دستم را رها نکن تمام زیبایی زندگی من. چشم به راهتم‌ چشمه حیاتم.

آن مست همیشه باحیا چشم تو بود
آن آیینه‌ی رو به خدا چشم تو بود
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشم تو بود

پسرم روزت مبارک
دوستدارت مادرت📝
🌹🌹




🕊🕊
مستند بدون تعارف🎥
گفتگو با مادر شهید حسین زینال‌زاده🎤
🌹🌹


🕊🕊
مادر شهید دانیال رضازاده🎤
مادر شهیدی هستم که تنها فرزندش را تقدیم نظام و انقلاب کرده است و با افتخار عرض می‌کنم که خیلی خوشحالم فرزندم اینگونه مسیرش را انتخاب کرد و به شهادت رسید.
 برایم خیلی سخت است که دانیال کنارم نیست چرا که مرد خانه‌ام بود. ماه‌هاست که تنها هستم اما خوشحالم که فرزندم در راستای دفاع از امنیت وطنش به شهادت رسیده است.
فرزندم همیشه می‌گفت: «به عنوان یک بسیجی، فدایی رهبرم هستم» و دانیال با همه وجودش و بدون هیچ دریافتی خدمت می‌کرد، دانیال و دوستش حسین زینال‌زاده متعلق به همه کشور هستند و اگرچه دانیال به شهادت رسید اما صدها و بلکه هزاران دانیال دیگر را خداوند به من داد که امروز و بعد از شهادتش مرا مادر خطاب می‌کنند و فرزندان زیادی دارم. دوستان دانیال در این مدت برای من سنگ تمام گذاشته‌اند چراکه دانیال به من قول داد اگر روزی نباشم به جای من دوستانم هستند که جای مرا برای شما پر کنند و می‌گفت مطمئن باش که تنها نیستی و نخواهی بود.
فرزندم در اردوهای جهادی پیش قدم و همیشه نفر اول بود، هر اتفاقی در کشور رخ می‌داد در خط مقدم قرار داشت، برای ساخت و ساز صحن مطهر حضرت فاطمه زهرا(س) در کربلا حدود دو ماه در کشور عراق بود و با دوست شهیدش حسین زینال‌زاده در دوران کرونا هم در خط مقدم قرار داشت.
دانیال در چهار سالگی از من درخواست داشت که می‌خواهم با رهبرم دیدار و صحبت کنم که پیگیری کردم فرزندم به آرزویش برسد اما نشد؛ او سپس بسیجی شد به گمان اینکه بسیجیان با رهبر دیدار می‌کنند اما باز هم دیدار رهبری نصیبش نشد.
 اما دانیال با شهادتش کاری کرد که من مادر به آرزوی دیرینه‌ام برسم و به دیدار رهبری بروم و سلام فرزندم را به آقا برسانم.
خداوند را شاکرم که به من صبری داد بتوانم مصیبت فرزندم را تحمل کنم و برایم دعا کنید که بتوانم راه فرزندم و دیگر شهدا را ادامه بدهم.
فرزندم به خاطر حجاب زنان این سرزمین جانش را از دست داد و از شما جوانان و بانوان خواهش می‌کنم که راه شهدا را ادامه بدهید و نگذارید که خون شهدا پایمال شود.
🌹🌹



🕊🕊
🎥خداحافظ رفیق / روایتی از زندگی شهید مدافع امنیت دانیال رضازاده از زبان همسرش🎤
🌹🌹






شهید دانیال رضا زاده



ایستادند روبروی حرم، دست در دست عهد می‌بستند
که اگر هرچه اتفاق افتد، پای عهد و قرارشان هستند
عاشقی را چه خوب فهمیدند، در عمل عشق را نشان دادند
آن زمان که غریب و بی‌یاور، هر دو بر خون خویش بنشستند

✍🏻ملیحه بلندیان
🌹🌹

نظرات (۳)

سلام ...برای بارانی کردن و خانه تکانی دل های زنگار گرفته ی ما، ممنونم ازتون...اجرتون با شهدا
پاسخ:
سلام علیکم

محبت دارید ولی هر چه هست، کار شهداست...ما فقط وسیله ایم


سلام علیکم
امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید
شهید دانیال رضازاده متولد ۱۲ ۱۲ ۱۳۷۶ است
↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓
『 @shahid_danial_rezazadeh 』
آدرس صفحه مجازی شهید این است که تمام موارد را در مورد شهید گذاشته است
پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله


ممنونم

مرحبا بناصرنا

اصلاح شد
این شهدا با همه فرق دارن خدایی ، اون عکس عجیبه عجیب …

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی