امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !
يكشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۱، ۰۶:۴۴ ق.ظ

شهید مهرداد قاجاری

🌼
نام و نام خانوادگی شهید: مهرداد قاجاری
تولد: ۱۳۶۲/۵/۲۰، خومه‌زار ممسنی، استان فارس.
شهادت: ۱۳۹۴/۹/۲۷، حلب، سوریه‌.
گلزار شهید: خومه‌زار ممسنی.
🍃

🌼
📚 *آیفون‌ تصویری*

این آیفون تصویری، هیچ وقت نتوانست صدا و تصویرت را به من برساند؛ اما بیشتر از هر چیز دیگر، یادت را در دلم زنده می‌کند‌.
۵:۳۰ دقیقه صبح بود که زنگ زدی و شور به دلم انداختی.
خیلی خونسرد گفتی:
 «یه چیزی می‌گم، قبول کن!»
هنوز جوابی نداده بودم که پی حرفت را گرفتی.
«امروز سر کار نرو. بمون خونه استراحت کن تا سرماخوردگیت بهتر بشه. عصر هم برو بازار برای خونمون یه آیفون تصویری بخر!»
تا صبح، عصر شود چند بار دیگر زنگ زدی و حال و احوالم را پرسیدی. اول غروب دوباره زنگ زدی!
وقتی فهمیدی راهی بازار هستم چقدر خوشحال شدی. تشکر کردی و گفتی: «حالا خیالم برای تنهایی تو و آنیسا راحت‌تر شد!»

بعداً فهمیدم ساعت شهادتت، نیم ساعت بعد از اذان مغرب همان روز بوده!

✍🏻 *سمیرا اکبری* ۱۴۰۰/۱۱/۲۴ @s78_akbari

👩🏻‍💻طراحان کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی، زهرا فرح‌پور @z_farahpour
🎙با صدای: سمیه میرزائی @somayyemirzaie
🍃

🌼
⚪️بسیجی شهید مهرداد قاجاری، از ایل قشقایی، طایفه دره شوری و اهل شهر خومه‌زار از توابع شهرستان نورآباد ممسنی استان فارس بود.
🟡اهالی استان فارس، شهید قاجاری را اولین شهید از قوم قشقایی می‌دانند. همچنین او اولین رزمنده تیپ تکاور امام سجاد علیه‌السلام کازرون بود که اواخر آذر ماه ۹۴ عازم سوریه شد و در ۱۴ دی ماه در سن ۳۲ سالگی طی عملیات مستشاری توسط تروریست‌های تکفیری‌ در حومه شهر “حلب” به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. از او یک دختر ۲ ساله به نام “آنیسا” به یادگار مانده است.
🟠شهید مهرداد قاجاری در خانواده‌ای مذهبی در منطقه ماهور میلاتی در شهرستان ممسنی دیده به جهان گشود.
⚫️او مثل همه‌ی دهه شصتی‌ها چیز زیادی از دفاع‌ مقدس و حال‌ و‌ هوای جبهه‌ها به یاد نداشت، اما از همان کودکی محب اهل‌بیت علیهم‌السلام و سرباز ولایت بود و حضور مستمر ایشان در جمع بسیجیان پایگاه، روحیه فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او به‌وجود آورد.
🔵مقاطع تحصیلی از دوران ابتدایی تا متوسطه را در شهر خومه‌زار گذراند. در سال ۱۳۸۱ موفق به اخذ دیپلم شد. بعد از اتمام تحصیلات، در سال ۱۳۸۷ در مقطع کاردانی در رشته میکروبیولوژی دانشگاه کازرون، به عنوان سرباز معلم در آموزش‌ و پرورش بخش دشت ارژن و مدرسه راهنمایی مهدیه شیراز به مدت ۱۶ ماه خدمت مقدس سربازی و دو سال بعد از آن را در نهاد آموزش‌ و پرورش در لباس مقدس معلمی سپری نمود.
🟢ایشان در آذر ماه سال ۸۸ که مقارن با عید غدیرخم بود با دخترعموی خود ازدواج کرد. ثمره این ازدواج دختری به‌ نام آنیسا بود که در ۱۴ شهریور ۹۲ پدر بودن را به او نوید داد.
🟣تولد دخترش آنیسا مصادف بود با یکمین سال حضور ایشان در نهاد مقدس سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی که این دوره نقطه عطف زندگی شهید قاجاری محسوب می‌شود.
🟤او در تاریخ ۱۴ شهریور ۹۱ بعنوان بسیجی تکاور وارد تیپ ۱۵ تکاور امام‌سجاد علیه‌السلام کازرون شد و بعد از اتمام دوره‌های آموزشی و با عشق به ولایت و پرچم مقدس جمهوری‌ اسلامی ایران چندین ماموریت به شمال‌غرب کشور «ارومیه» داشت. علاقه و عشق وصف‌ناشدنی مهرداد به آرمان جهانی حضرت امام خمینی و روحیه خاصی که در وی به‌وجود آمده بود ایشان را در تاریخ ۲۷ آذر ۹۴ برای مبارزه با تکفیری‌ها و دفاع از حرم مطهر عمه سادات حضرت‌ زینب سلام‌الله‌علیها آگاهانه در جبهه سوریه حاضر نمود.
🔴سرانجام در ۱۴ دی ۹۴ بعد از نماز مغرب و عشا در اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر، سینه و پا به فیض شهادت نائل آمد.
🍃

تلفن زنگ خورد. مهرداد بود. گفت: «ما از امشب قرار هست که جابه‌جا شویم. اگر که چند روز زنگ نزدم نگران نباش.» با من خداحافظی کرد و گفت: «گوشی را بده دست آنیسام!»
 حدود یک ربع تا بیست دقیقه با آنیسا حرف زد. خداحافظی کرد و رفت. او حدود نیم ساعتی بعد از اذان مغرب بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسیده بود.
🌼🍃

وقتی که از کنار گلزار شهدا رد می شدیم مهرداد سرعتش را کم می‌کرد و با یک حالت محزون رو به سمت شهدا فاتحه می‌خواند. به مزار شهدا با انگشت اشاره می‌کرد و صدای زیر لبش را آرام می‌شنیدم. همیشه می‌گفت خوشا به سعادت شهدا که خداوند شهادت را نصیب‌شان کرد.
🌼🍃

موقعی که اسباب‌کشی کردیم به خانه خودمان، اولین عکسی که به دیوار خانه آویزان کرد، عکس شهید قاسمی بود. به شهدا ارادت خاصی داشت و *می‌گفت می‌خواهم زندگیمان به نور شهید نورانی شود.* با این حرف مهرداد، دلم خالی می‌شد؛ ولی اصلا به روی خودم نمی‌آوردم.
🌼🍃

شب و روزم از حضورت خالی است؛ اما تو خود را فدای خانه‌ای دیگر از جنس غیرت و مردانگی کردی. هنوز نمی‌خواهم باور کنم که تو رفته‌ای و دیگر تو را نمی‌بینیم. چیزی عوض نشده، فقط بین من و جسم خاکی تو فاصله افتاده، همین.
دخترمان هنوز صدایت می‌زند. این روزها قاب عکست هم دیگر او را آرام نمی‌کند. دست‌هایش دستانت را می‌خواهند و دلش حضورت را.
چشمانش به دنبال بودنت می‌گردد؛ اما نیستی تا مرهمی بر بیقراری‌هایش شوی. برایم سخت است که به او بگویم از این به بعد من نقش بابا را هم برایت بازی خواهم کرد...


🌼🍃

مادر شهید که باشی زینب(س) را درک می‌کنی؛ همسر شهید که باشی زینب(س) را درک می‌کنی؛ اما امان از روزی که دختر شهید باشی و همسن رقیه سه ساله. شاید درکش برایت سخت باشد، نمی‌دانی بابایت کجاست فقط می‌خواهی که باشد...
السلام علیک یا سیدتنا رقیه
🌼🍃

یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد، پر از کوه دماوند که نیست
یک مادر گریان که به دختر می‌گفت
بابای تو زنده است و هرچند که نیست
🌼🍃

🎨نقاش: آمنه داوری مقدم
هدیه سی‌روز سی‌شهید به خانواده شهید مدافع حرم مهرداد قاجاری🌼🍃

شهید قاجاری عزیز!
شاید حکمت نام‌گذاری امروز به نامت، این باشد:
روز سوم، به یاد سه ساله ارباب
همه باید برای آرامش دل آنیسای عزیزت دعا کنیم.
🌼🍃

چه زیبا می‌کنی روز قیامت را تو با نورت
برای آنکه در دنیا، به یاد تو به سر برده
چه با تلطیف می‌آیی به استقبال بانویی
که بهر دخترت هم رنج مادر هم پدر برده

شاعر: فاطمه شعرا
🌼🍃

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی