سردار شهید محمد حسن ترابیان
حرف دل:
همان نوزادانی که سال ۴۲ در گهواره بودند، بعدها سربازانی شدند که امام به انتظار آنها، قیام خود را شروع کرده بود.
مبارزه با رژیم ستمشاهی را از نوجوانی شروع کرد. و همراه با طلاب مبارز قم به جهاد پرداخت.
جهاد بیامان در میدان جنگ تحمیلی در کنار شهید چمران برای آزادسازی پاوه و همرزم با حاج همت در عملیاتهای بزرگ فتحالمبین و بیتالمقدس را در کارنامه درخشان زندگیاش ماندگار کرد.
یکی از بزرگترین خدماتی که در جنگ هشت ساله در واحد طرح و عملیات لشگر که یگان کلیدی و خطشکن بود انجام داد، طراحی عملیاتهای لشگر ۲۷ محمد رسولالله بود.
مکتب امام خمینی توانست از جوانان این مرز و بوم قهرمانانی ملّی بسازد که ماشین جنگی ۱۴ کشور مهاجم را به ذلت بکشانند، و محور مقاومتی سهمگین را پایهریزی کنند؛ حرکتی که به شکست استکبار جهانی و نجات مستضعفین عالم منجر خواهد شد.
انشاءالله.
🕯تقدیم به قلب صبور و مهربانی که در رویایی صادقه، خبر شهادت محبوب و همسرش را، از شهید همت شنید.
تقدیم به بانویی که آرزو داشت در داغ همسرش بسوزد و بسازد تا اینکه بیاعتنا بماند.
تقدیم به دختری که حسرت خداحافظی با بابا بر دلش ماند و زنده ماند با آرزوی سلامی دیگر.
*به سرکار خانم "زهرا شیخبیک" و "هدی ترابیان" عزیزم* 💐
نام و نام خانوادگی: *محمدحسن ترابیان*
تولد: ۱۳۳۷/۱/۱، قم.
شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷، فاو، عملیات والفجر ۸.
گلزار شهید: گلزار شهدای قم
شهید محمدحسن ترابیان(معروف به حسن قمی) جانشین معاونت طرح و عملیات لشکر ۲۷ به سال ۱۳۳۷، در روز رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) در شهر مذهبی قم دیده به جهان گشود.
تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد و در مبارزات و تظاهرات مردمی علیه شاه، فعالانه شرکت داشت.
وی روزها در پخش اعلامیهٔ امام به همراه دوستانش فعالیت میکرد و شبها نیز مشغول تکثیر اعلامیه یا ساختن کوکتل مولوتوف بود؛ بنابراین، به دلیل فعالیتهایش، نیروهای ساواک به او مشکوک شده و درصدد دستگیری او برآمدند، ولی به دلیل چالاکیاش نتوانستند او را دستگیر کنند.
وی برای ادامهٔ فعالیتش به تهران آمد و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و ورود حضرت امام خمینی(ره) به ایران، محمدحسن عضو تیم انتظامات در مراسم استقبال و پس از آن عضو تیم محافظت از امام(ره) در تهران شد.
با آغاز تحرکات ضدانقلابیون در کردستان وی از نخستین نفراتی بود که خود را به مناطق بحرانزدهٔ غرب کشور رسانید و در شهر پاوه، دوش به دوش شهید همت با مسئولیت واحد تفنگ ۱۰۶، درگیر نبردی طاقتفرسا با تجزیهطلبان مسلح تحت امر سپاه یکم ارتش بعث شد. او در سرکوب ضدانقلاب آنقدر با شدت برخورد میکرد که برای سر او جایزه تعیین کرده بودند.
در زمستان سال ۱۳۶۰ پس از شرکت در نبرد محمد رسول الله(ص) برای تأسیس تیپ ۲۷ سپاه، به اتفاق شهید همت راهی مناطق جنوبی کشور شد. وی در این یگان تازه تأسیس، به عنوان مسئول واحد ۱۰۶ منصوب شد و در عملیات فتحالمبین شرکت کرد.
در عملیات الیبیتالمقدس مجروح شد و با پای لنگان و عصا به دست تا آزادی خرمشهر در خط مقدم جبهه حضور داشت و همراه با شهید همت و به فرماندهی احمد متوسلیان، عضو کادر اعزامی قوای محمد رسولالله(ص) به لبنان بود.
شهید محمدحسن ترابیان(حسن قمی)
جانشین معاون طرح و عملیات لشگر 27
در پاییز سال ۱۳۶۱ و پس از ارتقای تیپ ۲۷ به لشکر، وی همچنان همراه این یگان در تمامی نبردها شرکت داشت. او در آذر همان سال با "زهرا شیخ بیگ" که در سپاه قم خدمت میکرد، ازدواج کرد.
در عملیات بدر با اینکه از ناحیهٔ فک و دهان به شدت مجروح شده بود و بنا به تشخیص پزشک معالج باید دستکم چهل و پنج روز استراحت میکرد و تنها مایعات مصرف مینمود، در بیمارستان نماند و با همان حال به جبهه بازگشت.
او در ذیالحجه سال ۱۳۶۴ به خانهٔ خدا مشرف شد. در مدینه با وجود اینکه مأمورین امنیتی حکومت سعودی از زیارت نزدیک ائمهٔ بقیع(ع) جلوگیری میکردند، شبانه خود را به بقیع رساند و آنجا از نزدیک و به تنهایی قبور ائمهٔ معصومین(ع) را زیارت کرد.
شرح شهادت :
سرانجام محمد حسن ترابیان در بیست و هفتم بهمن سال ۱۳۶۴ طی عملیات والفجر هشت با سمت جانشین معاونت طرح و عملیات لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) و در حالی که مشغول جنگ تن به تن با دو کماندوی بعثی بود، از پشت سر هدف رگبار یک سرباز بعثی که در زیر تانکی پنهان شده بود، قرار گرفت و به شهادت رسید.
از ایشان دو فرزند یک دختر و یک پسر به یادگار مانده است.
🌷نفر اول از چپ
⚜محمدحسن در مرخصی به خانواده شهدا سرمیزد و صلهی ارحام از خویشان را انجام میداد. آنقدر نسبت به خانواده و فرزندان شهدا حساس بود که وقتی با همسرش به زیارت مزار شهیدان میرفت، در آنجا از همسر و فرزندش فاصله میگرفت تا مبادا فرزند شهیدی او را همراه فرزندش ببیند و دلش به درد آید. حتی از مکه که برگشت، ابتدا سوغاتی فرزندان شهدا را کنار گذاشت و بعد سوغات همسر و فرزندان خود را داد.
⚜همه او را دوست داشتند و او را فردی مؤمن، متقی و رئوف میدانستند. هروقت به قم برمیگشت، در همه جا و در هر جمعی به عنوان یک مبلّغ انقلاب اسلامی حاضر میشد و ارزشهای دفاع مقدس را به همگان گوشزد میکرد. عاشق امام خمینی(ره) بود و مخالفت با فرامین امام، او را بسیار عصبانی میکرد.
پدر شهید محمد حسن ترابیان میگوید:
محمدحسن مرخصی آمده بود، گفت: بابا دلم برای آقا علی بنموسی الرضا علیهالسلام تنگ شده است. گفتم: "برو مشهد"، گفت: "بابا مرخصیام کوتاه است. امام فرموده جبههها را پر کنید. *میترسم حرف امام زمین بماند".* گفتم: "برو انشاءالله خدا نصیب میکند".
پسرم رفت طولی نکشید به ما خبر دادند بیایید معراج شهدای اهواز جسد محمدحسن را شناسایی کنید. به معراج شهدای اهواز رفتیم، هرچه گشتیم جسد محمدحسن را پیدا نکردیم. به ما گفتند عذرخواهی میکنیم، جسد محمدحسن اشتباهی به مشهد منتقل شده.
گفتم: "نه اشتباهی نرفته بلکه او خودش خواسته برود، ولی تا قبل از شهادت حتّی از زیارت امام رضا(ع) که همه عشقش و هستیاش بود، به خاطر اینکه سخن امام روی زمین نماند صرف نظر کرد؛ منتهی امام رضا علیهالسلام او را به مشهد کشاند.
متن وصیتنامه📄
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدا که وجودم از اوست و رفتنم به سوی اوست. به نام او که از، اویم و زندگیام در کنف کرامت اوست. با یک سیر طبیعی در تاریخ به این نتیجه میرسیم که دژخیمان تاریخ بشریت برای دستیابی به امیال نفسانی خود، ملتهای محروم و مستضعف را به بند استضعاف کشیدهاند و تاریخ، خود گواه است که در این بین، مسلمین بودهاند که از دیرباز تا به حال، با مبارزات پیگیر و بیامان خود، سد راهی در برابر این ستم پیشگان خون آشام بودهاند.
لذا ابر قدرتها که تحمل چنین مانعی را نداشتهاند، پیوسته سعی در نابودی اسلام و مسلمین داشته و دارند و در این راه از هیچ عمل شرم آوری فروگذار نکرده و نخواهند کرد. اکنون که این بریدگان از دادار الهی هم و غم خود را در جهت نابودی انقلاب اسلامی بستهاند، این وظیفهٔ فرد، فرد ماست که با توکل بر حق تعالی و تحت رهبری ولی فقیه، چون سدی آهنین در برابر دشمنان خدا ایستاده و با ایثار جان و مال، ریشهٔ ظلم را برکنیم.
عزیزان من، قدری سختی را به خود بخرید و آسایش کذایی این دنیا را برای اهلش، رها کنید.
خوشی این دنیا مانند سایه، کوتاه و زودگذر است و لذا مولای متقیان امام علی (ع) میفرمایند: «مثل این دنیا چون داستان مار است. دست بر آن کشی نرم و اندرونش زهر کشنده است. فریب خوردهٔ نادان به طرف او میرود و خردمند دانا از او دوری میکند».
سروران من، طبق فرمودهٔ امام خمینی: *«این مملکت، مملکت ولایت فقیه است.» اگر ما خیر و صلاح و اصلاح مملکتمان را میخواهیم باید ولایت فقیه را حمایت کنیم.
شما بدانید تا وقتی این سرزمین، سرزمین ولایت فقیه باشد، خار چشم دشمنان اسلام است.* لذا آنها به هر صورت شده، سعی در نابودی خط امام خواهند داشت. دیدید که، روزی در زیر ماسک چپیها، روزی در زیر ماسک لیبرالها، روزی زیر ماسک منافقین و روزی... سعی دارند که خط امام را تحت تاثیر اعمال و افکار خود قرار دهند. و شما همین طور که تا به حال هشیار بودهاید، باز هم باید توجه داشته باشید و مواظب اطراف خود باشید که *ما در قبال خون شهدا مسئول هستیم.*
پروردگارا! تو دری از رحمت به روی ما بگشا، که راه حق است و تو بهترین گشایندهای!📝
✍🏻تصویر قشنگی از چهرهاش توی ذهنم ماندگار شده.
با اینکه از بچگی فقط چند باری دیده بودمش، اما حالا صورت بشاش و لبان همیشه خندان و نگاه خسته اما گرمش، که با چاشنی لهجهی شیرین کرمانی صمیمیتر هم شده، مرا واردار میکند تا ساعتها بنشینم پای حرفهای دلنشینش.
به چشمهایش چشم بدوزم و از عاشقانههایش با محمدحسنش بشنوم. چشمانی که روزی قاب عکس چهره شهید *"محمدحسن ترابیان"* بوده است.
هروقت از او میخواهم برایم از همسرش بگوید، عاشقانهای جدید تعریف میکند.
گذشت زمان را با او اصلا حس نمیکنم.
این بار هم خواهش مرا رد نمیکند و برای همراهان عزیزم در سیروز سیشهید، روایتی جدید دارد از آقامحمدحسن. آنقدر با حس و حال تعریف میکند انگار در وجود او ذوب شده. انگار هنوز هم کنارش زندگی میکند. حیف که لشگر کلمات، قادر نیست این احساس ناب را به تصویر بکشد.
🎤"۳۴ سال از شهادت محمدحسن میگذرد. روزی نیست که به یادش نباشم. دلتنگیام هر روز از روز قبل بیشتر و بیشتر میشود.
محمدحسن بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد و خوش سفر و مهربان بود. خانوادهاش را بسیار دوست داشت.
نماز که میخواند مینشستم تماشایش میکردم. مهمترین کار دنیا برایش همین نماز بود. همیشه اول وقت بود نمازهایش. تا میتوانست در مسجد و به جماعت نماز میخواند. آنقدر حضور قلب داشت که گویی حضور خدا را به خوبی کنار خودش درک میکرد. رکوع و سجدههای طولانیاش پر بود از ذکر یا غایَةَ آمالِ العارِفینَ، و یا غِیاثَ المُستَغیثینَ. دلم میخواست ساعتها بنشینم و به نماز خواندنش نگاه کنم تا صدای دلنشینش همه وجودم را پر کند.
ارادتش به اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام هم مثال زدنی بود. خاطرم هست آخرین باری که لباس مشکی پوشید برای خانم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بود.
به جایگاه پدر و مادر و همسر و فرزند هم خیلی اهمیت میداد و پایبند به حفظ حرمتها بود. *اصلا مگر میتوانم دلتنگ چنین مردی نباشم."*
💠💠💠💠
این دو ویدئو ارزش دیدن دارد. 👇🏻👇🏻
نیمه پنهان ماه
سردار شهید *محمدحسن ترابیان*
به روایت *زهرا شیخبیگ*
قسمت *اول* 🎥
نیمه پنهان ماه
سردار شهید *محمدحسن ترابیان*
به روایت *زهرا شیخبیگ*
قسمت *دوم* 🎥
هدی فرزند شهید
محمدمهدی فرزند شهید
روحش شاد و چراغ یادش در قلبهایمان همواره روشن و پرفروغ باد.
با اهدای شاخهگلهای صلوات🌸🌸🌸
جان مادرم زهرا جان عمه ام زینب جان عمه ام حضرت معصومه
بحق اسیری بچههای امام حسین بحق جگر خونین امام حسن
بحق فرق دوتا شده علی به حق دستان از تن جدای عباس به بدن اربا اربا علی اکبر به حنجر بریده اصغر،
به دستان بسته موسی بن جعفری به خاطرات امام باقر از اسیری و کربلا و شام بلا
به غربت صاحب زمان
به رفاقتت با علی ابن موسی الرضا
به نفس های پر درد و خونی مادر به چادر سوخته مادر
به لباس های پاره عمه زینب امشب یه کاری کن یه کاری کن یه کاری کن