شهید موسی افغانی اصل
حرف دل :
رسیدهایم به روزهای پایانی ضیافت.
هرسال در یکی از این روزها، میهمان شهیدی از حادثهی جانسوز منا میشویم.
شهدای مظلومی که با هر بار با یادآوری خاطرهی تلخ جان دادنشان، جگرهایمان میسوزد و آتش کینه از آلسعود ملعون در قلبهایمان شراره میکشد.
سرکار خانم عذرا علیزاده، روایتگر مردانگیهای همسفر زندگیش، همراهیمان میکند.
و این اتفاق جانگداز و دلخراش، دلیلی میشود تا از اعماق وجودمان برای فرج مولا و منتقم خون به ناحق ریخته شهدا دعا کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
نام و نام خانوادگی: موسی افغانی اصل
تولد: ۱۳۳۶/۵/۲۲، اردبیل.
شهادت: ۱۳۹۴/۷/۲، حادثه خونبار منا.
گلزار شهید: مقبره الشهدای منا. عربستان.
در روایات آمده است بالاتر از هر نیکی نیکوتری هست مگر شهادت. که هرگاه شخصی شهید شود، بالاتر از آن خیری نیست.
بزرگترین سود آن است که انسان بهترین متاع را که جان اوست به خالق خود بفروشد، آن هم نه برای بهشت و یا دوزخ، بلکه برای کسب رضای او.
حج، فراموش شدن خود در راه خداست. حج بهترین تمرین قطع این علایق و وابستگیهاست. سرّ حج این است که صورت واقعی آن سیرت حاجی میشود و حقیقت او را میسازد.
حج، چراغ راه است و ذخیره معنوی برای پیمودن راه طولانی از خود تا خداست و عبودیت انسان را به قرب خدا میرساند. چه شیرین و گواراست طعم خدمت به انسانهای شریف. چه خوشبوست رایحه گلهای دشت ایثار و چه نیک است مهرورزی و خادمی دلدادگان بیتاللهالحرام...
زندگی نامه :
موسی افغانی اصل، در ۲۲ مرداد ۱۳۳۶ در خانوادهای پرجمعیت، دیده به جهان گشود. وی از اوان کودکی با دیگر فرزندان فرق داشت. فردی باهوش، صادق و مسئولیتپذیر بود و قبل از رسیدن به سن تکلیف روزه میگرفت.
در سن نوجوانی پدرش را از دست داد. او در تحصیل علم کوشا بود. شوق او به فراگیری علم باعث شد دیپلم ریاضی و فیزیک را در خرداد ۱۳۵۴ دریافت کند و مدرک فوق دیپلم را در دانشسرای تبریز، رشته ریاضی، به اتمام رساند.
در سال ۱۳۵۷ در تظاهرات شرکت فعال داشت. بعد از پیروزی انقلاب، در مسئولیت روابط عمومی انجام وظیفه مینمود.
در سال ۱۳۶۰ در جبههی حق علیه باطل شرکت کرد.
پس از بازگشت از جبهه، در رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه تبریز ادامه تحصیل داد.
در سال ۱۳۶۲ با یک خانواده مذهبی و فرهنگی ازدواج کرد. وی در سال ۱۳۶۴ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف قبول شد ولی بهعلت مشکلات نتوانست در تهران ادامه تحصیل دهد.
حاصل این ازدواج دو جوان تحصیلکرده به نام الیاس در رشته مهندسی نرم افزار، و امیر مهدی در رشته کارشناسی و مهندسی برق الکترونیک میباشند که در زمان حیات پدر در کارشناسی ارشد رشته الکترونیک قبول شد. وی در بیشتر طول خدمت خود در آموزش و پرورش مدیر دبیرستان و هنرستان بود و خدمات زیادی به انقلاب کرده است.
در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی با رتبه بالاتر شد.
وی فردی خیرخواه بود و به مشکلات مردم و فامیل مخصوصا به مادرش خدمت فوقالعادهای میکرد. او هیچ وابستگی به تعلقات مادی نداشت. عشق به امام حسین(ع) و شرکت در عزاداریها در رأس کارهایش بود . او عاشق فرزندانش بود، به این علت است که غم از دست دادن چنین پدری در اوج جوانی بسیار مشکل بود ولی فرزندانش با صبری که از پدر یاد گرفتهاند، صبوری کردند.
در سال ۱۳۸۵ بعد از قبولی از آزمون کتبی با کسب اولین نمره به عنوان رئیس کاروان حج برگزیده شد و در سال ۱۳۹۰ در حج تمتع بهعنوان مدیر کاروان به همراهی همسرش با سِمت دستیار زن اعزام شد. او در راه انجام وظیفه، خستگیناپذیر و پرانرژی بود و بسیار عاشقانه خدمت میکرد.
حتی بعضی شبها در اعمال حجّ، خواب به چشمانش نمیرفت.
به پسرانش سفارش میکرد هر چه انسان در راه خدا سختی زیادتری متحمل شود، اجرش بیشتر خواهد بود.
وی به حدی عاشق زیارت خانه خدا بود که میگفت: "من دعا کردهام زیارت مکه برای همه نسلم قسمت شود".
در سال ۱۳۹۴ روز ۲۵ شهریور به عنوان مدیر کاروان عازم مکه شد.
در طول این بیست سال که برای انجام مناسک حج میرفت، هر دو سال یکبار به حج تمتع و هر سال یکبار به کربلای معلی و عمره و با سمت مدیر هتل ثابت به مدت یک ماه و بیشتر در مکه یا مدینه به زائرین خدمت میکرد.
او داوطلب بود تا امور زائرین مشکلدار و پرزحمت را خودش عهدهدار شود و از جان و دل به آنان رسیدگی میکرد.
بهترین و برترین مرگها شهادت است، هیچ قطرهای محبوبتر از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، در نزد خداوند نیست.(امام صادق علیه السلام).
نمیدانم که در نجوای صادقانه خود چه زمزمه کردی که خداوند این چنین آغوش محبتش را برایت گشود.
نمیدانم که دل پاک و آسمانیات چگونه بر عرش اعلی پیوند خورد، که چنین تجلی نور حقتعالی حتی جسم تو را در آنجا ماندگار ساخت!
نمیدانم چنان با شوق به سوی مکه میشتافتی
انگار که میدانستی آخرین سفرت بود
نمیدانم در غروب عرفه در مناجات عاشقانه خود با خدایت چه گفتی که منتخب گشتی در منا...
در روایات میخوانیم غروب عرفه خداوند تمام گناهان زائران خود را میبخشد. وی در مشعرالحرام تا صبح نخوابید و با معبود راز و نیاز کرد و در روز عید قربان در انجام اعمال رمی جمره به همراه یازده نفر از زائرینش به دیدار حق شتافت و لباس احرامش لباس آخرت شد.
خدایا چقدر آشناست این کارشان، هم راه را بستند هم آب را...
خاطرات فرزند شهید:
غم بیپدری دل الیاس را سخت شکسته و با چشمانی پر از غم میگوید: هنوز هم باور ندارم پدرم از میان ما رفته، چهار روز بعد از اعلام خبر فوت مفقودیهای حادثه منا بود که فهمیدم پدرم شهید شده؛ هر ۱۰ روز که جنازهها را میآوردند مرا برای شناسایی میبردند.
جنازهها قابل شناسایی نبود، روزها خیلی سخت و دیر میگذشت، بلاتکلیفی بیشتر عذابمان میداد، هر بار که برای شناسایی میرفتم حالم بدتر میشد، آفتاب بدن حجاج را سوزانده بود، از فرت تشنگی کبود و خفه شده بودند، تصویر جنازه ها هرگز از جلوی چشمانم کنار نمیرود.
♦️ماجرای امضای اجباری در عربستان تا رضایت در خواب:
سه ماه از فاجعه منا میگذشت که جنازه پدرم پیدا شد، برای شناسایی پیکر به عربستان اعزام شدم؛ جنازهها دیگر با چشم قابل شناسایی نبود، بعد از آزمایش DNA و شناسایی پیکر مطهر، گفتند پدرت را دفن کردهایم، تنم لرزید نمیتوانستم روی پایم بایستم.
برای تحویل جنازهها در عربستان، خیلی اذیت شدیم، به همراه تمام اکیپهای ایرانی به مزار پدر که در مقبرة الشهدای منا آرام گرفته بود رفتیم و فاتحه خواندیم، آنجا از من خواستند پای نامهای را امضا کنم که در آن نوشته شده بود فوت پدرم قضا و قدر بوده است؛ رضایتنامه را امضا نکردم.
دوستان و آشنایان اصرار داشتند جنازه را به اردبیل بیاوریم اما غیر ممکن بود چون با گذشت ۴ ماه از فاجعه منا، از جنازه چیزی باقی نمانده بود.
وقتی از من خواستند تصمیم نهایی را بگیرم که پدرم را نبش قبر کنند یا همان جا بماند، یک روز مهلت خواستم تا با مادرم مشورت کنم.
صبح روز بعد، مادرم زنگ زد و گفت پسرم پدرت در خواب به من گفت راضیام عربستان بمانم برای همین رضایت دادم همانجا در مقبرةالشهدای منا آرام بخوابد...
بعد از گذشت دو ماه و بیست روز پسرش را به مکه بردند.
این دعای پدر بود که برای شناسایی پیکرش، زیارت مکه نصیب پسرش شود و مطمئنم که روحش از این بابت خوشحال و راضی بود، چون نهایت آرزویش این بود.
پسر که باشی، لذت میبری گامهای پدر در زندگی همراهت باشد اما امان از وقتی که پدر نباشد و پسر باشد.
میشوم دلتنگ تو، یادت خرابم میکند
بغض خیسم در گلو، آهسته آبم میکند
او در زیباترین خانه که کعبه باشد و در زیباترین لباس یعنی لباس احرام و با ریختن زیباترین اشک که اشک از توبه باشد، در صحرای منا به زیباترین سرانجام که شهادت بود، رسید و عاقبت بخیر شد.
«بار خدایا! همه میرسند به آنچه که میخواهند».
قسمت این بود که زیبا به سعادت برسیم عید قربان، همه باهم به شهادت برسیم
زمین تو را نشناخت
چنان ستاره درخشیدی
زیر حجم قدمها
تو بال گرفتی
غریب و تشنه
تا اوج بیکران
الحق که حقت بود
نفسیمی الله یولوندا عشقیمه قوربان ورمیشم
جانیمی اوجومدا بهای قورب جـانان ورمیشم
اولموشـــام بیر عمر عزادار عزیز فاطـــمه
یا حسین ذیکرین مناده سسلیوب جان ورمیشم
خاطرات همسر شهید :
درد بیتوجهی، غم از دست دادن موسی را برای همسرش سختتر کرده است.
سرکار خانم عذرا علیزاده همسر شهید افغانی میگوید:
خیلی تحت فشار بودیم وقتی به دلجویی نیاز داشتیم کسی به جز بنیاد شهید و سپاه به دیدنمان نیامدند.
بی سرپرستی خیلی دردناک است، دعاگوی رهبر هستیم. اگر ایشان نبودند معلوم نبود سرنوشت شهدا و بازماندگان منا چه میشد، خیلی خانوادهها بی سرپرست شدهاند و کودکان بسیاری بی پدر...
بچههای مجرد من بیپدر شدهاند، دولتمردان نباید کوتاه بیایند شهدای منا خیلی مظلومانه جان دادند اگر عربستان میگوید تقصیری ندارم ثابت کند.
همسرم با مدرک ارشد رشته مدیریت، ۳۰ سال معلم و مدیر دبیرستانهای اردبیل بود، برای اینکه از حج نماند مسئولیتهای دیگر را نپذیرفت، در این سالی که با زائران به مکه مشرف میشد پارسال دومین باری بود که به عنوان رئیس کاروان به حج تمتع میرفت.
همیشه به بچهها نصیحت میکرد کارهای سخت را انتخاب کنید تا اجرتان پیش خداوند بیشتر باشد. خیلی بیریا و صادق بود دوست داشت همه کارهای خیر مخفی بماند.
زائرانی که همراهش بودند میگفتند شب قبل از فاجعه منا تا صبح راز و نیاز کرد و یک لحظه هم نخوابید و هر لحظه به فکر زائران سالخورده بود که نکند اتفافی برایشان بیفتد.
اگر موسی بر اثر اتفاقی یا حادثهای از این دنیا میرفت افسوس میخوردیم، او در این راه خیلی زحمت کشیده بود و عاقبت در این راه نیز به شهادت رسید.
خواست خدا این بود که در غربت با لباس احرام و زدودن گناهانش به دیدار معبودش بشتابد.
خاطرات فرزند شهید:
الیاس پسر ارشد شهید میگوید: او پدری مهربان برای من و برادر ۲۳ سالهام بود هیچکس نمیتواند جای خالی پدرم را پرکند.
بعد از پدر امیدمان به خداست. همه وجود مادرم با غم عجین شده و دیگر شادی را در صورت مهربان او نمیبینم. چون شریک و پشتیبان بزرگی را از دست داده است.
شهید موسی افغانیاصل، بازنشسته آموزش و پرورش بود و از سال ۸۱، سمتهای مختلفی همچون رئیس یکی از حوزههای حل اختلاف استان اردبیل و مدیر عاملی شرکت نوشابه سازی آرتا را برعهده داشت.
طبق اعلام وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور، با پیگیریهای دولت، از ۴۶۴ ایرانی جانباخته در منا، تنها پیکر ۴۰ شهید این فاجعه در مکه و مدینه مدفون شده است که موسی افغانی اصل از اردبیل جزو این ۴۰ نفر است.
به یاد شهید "موسی افغانی" و همه شهدایی که در منا عاشورایی شدند، و به یاد لالههایی که در مقبرهالشهدای مکه ماندند.🌷
روحشان شاد با ذکر فاتحه و صلوات