امامزادگان عشق

بگذار اغیار درنیابند که این قلبهای ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و روح ما در چه ملکوتی شادمانه سر می کند و سرِ ما در هوای کدامین یار خود را از پا نمی شناسد.بگذار اغیار هرگز درنیابند.چه روزگار شگفتی !
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۹ ب.ظ

شهیدان اسکندری

حرف دل :

و به راستی از یک پدر و مادر چه شاهکاری بهتر از این برمی‌آید، تربیت سه شیرمرد در دنیای وانفسا و در غیبت کبری با همه‌ی زرق و برق‌های مادی و دنیوی.
دست مریزاد!
احسنت!
چه محشری به پا کردید.
چه تولدی بعد از تولد اول.
و حالا سه صورت قبر اما نه قبور عادی، نمایشگاهی از عزت، غرور، افتخار و سربلندی.
فتبارک الله!
همه دارائی ما شمائید و ما هیچ نداریم.
پس ای پدر و مادر شهید!
اجازه بدهید که ما از این گنجینه عظیم توشه برگیریم.
 
در سومین سفره از ضیافت الهی، میهمان سه شهید از شهدای گرانقدر میهنمان شدیم.
خانواده‌ی محترمی که دایی و پسرعمویشان را نیز تقدیم این آب و خاک نمودند.
 
با همکاری خواهر بزرگوار آن آسمانیان، سرکار خانم زهرا اسکندری، از این بزم معنوی فیض خواهیم برد‌.

 

نام و نام خانوادگی: سردار شهید اسماعیل اسکندری
تولد: ۱۳۴۴/۱/۱، شهر کیان، چهارمحال و بختیاری توابع شهرکرد.
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۷، شلمچه.
گلزار شهید: گلزار شهدای شهر کیان.
🌺
نام و نام خانوادگی: ابراهیم اسکندری
تولد: ۱۳۴۱.
شهادت: ۱۳۶۲، عملیات خیبر
گلزار شهید: گلزار شهدای شهر کیان
🌸
نام و نام خانوادگی: اسحاق اسکندری
تولد: ۱۳۴۷
شهادت: ۱۳۶۶/۱۲/۲۳، والفجر۱۰
گلزار شهید: گلزار شهدا شهر کیان

سردار شهید اسماعیل اسکندری شهرکی
 

زندگینامه :
در اول فروردین ماه سال ۱۳۴۴ شمسی، همزمان با آغاز فصل بهار، در روستای شهرک(شهر کیان کنونی در استان چهارمحال و بختیاری) در خانواده‌ای عاشورایی، کودکی چشم به جهان گشود که او را اسماعیل نام نهادند.
 
پدر بزرگوارش مرحوم حاج یدالله اسکندری، مرد متدینی بود که به شغل کشاورزی اشتغال داشت. پدری که سه فرزند برومند و رشید خود به‌ نام‌های ابراهیم، اسماعیل و اسحاق را در مکتب سیدالشهدا حسین‌ابن‌علی(ع) تربیت نمود تا در ادامه راه شهدای کربلا و در زمان کربلای خمینی، آنها را تقدیم اسلام و ایران نماید. و خود، به عنوان اسوه صبر و استقامت موجب افتخار همگان شود.
 
اسماعیل تحصیلات ابتدایی را در دبستان مهرگان که در جوار منزلشان بود سپری نمود و همزمان در کنار برادران شهیدش در کار کشاورزی پدر را یاری می‌کرد.

شهید اسماعیل اسکندری🌺

شهید اسماعیل اسکندری در حال درو کردن محصول پدر🌺🌾

 

اسماعیل پانزده ساله بود که جنگ آغاز شد. دائیش فریدون خدابنده و برادر بزرگش ابراهیم، جزو اولین رزمندگانی بودند که جهت پاسداری از اسلام خود را به میدان نبرد رساندند و او نیز با اینکه پانزده سال بیشتر نداشت در سال ۱۳۶۰ به سوی جبهه‌های نبرد شتافت.
 
پس از طی مراحل آموزشی، به جبهه‌ی آبادان اعزام شد و پس از حدود سه ماه به جبهه شوش منتقل گردید. از همان ابتدای حضور در میدان نبرد به واسطه شجاعت ذاتی و قامتی رشید، مورد توجه فرماندهان خود قرار گرفت و از عملیات فتح‌المبین بود که به عنوان نیرویی شاخص در میان رزمندگان شهره گردید. اسماعیل نه تنها از قامتی رشید و شجاعتی ذاتی برخوردار بود، بلکه جوان بسیار پاک و مومن بود که به رعایت شدید حلال و حرام اهمیت ویژه‌ای می‌داد و این نشات گرفته از تربیت در دامان مادری مومنه و پدری متدین و زحمتکش بود.
 
در دی ماه سال ۱۳۶۱، در عملیات محرم دایی بزرگوارش شهید فریدون خدابنده به فیض عظیم شهادت نائل آمد.🌷

شهید فریدون خدابنده🌻

شهید فریدون خدابنده متولد ۱۳۴۰
تاریخ شهادت ۱۳۶۱ جبهه موسیان

شهید فریدون خدابنده و شهید اسماعیل اسکندری در جبهه🌺🌻
دایی و خواهرزاده

شهید فریدون خدابنده و شهید اسماعیل اسکندری در جبهه🌺🌻
دایی و خواهرزاده

 

یک سال پس از آن، در اسفندماه سال ۱۳۶۲، در عملیات خیبر، اسماعیل به همراه برادر بزرگترش ابراهیم، حضور یافت.
به نقل از همرزمان در این عملیات، ابراهیم در یک نبرد حماسی به تنهایی در مقابل تانک در حال پیشروی دشمن ایستاد تا جلوی پیشروی آنها را بگیرد و پس از انهدام تانک خود نیز به شهادت رسید.  
پیکر ابراهیم، در منطقه باقی ماند و همرزمانش نتوانستند او را به عقب بازگردانند.

شهید ابراهیم اسکندری🌼

وصیت‌نامه شهید ابراهیم اسکندری📝🌼

برادران شهید ابراهیم و اسماعیل اسکندری در جبهه🌺🌼

 

اسماعیل، پس از اتمام عملیات، به شهرک(شهر کیان) بازگشت و به عنوان مسول پایگاه بسیج شهرک به فعالیت‌های پشت جبهه نظیر جذب و سازماندهی و آموزش نیروهای بسیجی مشغول شد و با نزدیک شدن زمان عملیاتی دیگر، بلافاصله خود را به منطقه عملیاتی رساند.
اسماعیل مرد روزهای پرخطر بود و فرماندهان جنگ این را به خوبی فهمیده بودند.

شهید اسماعیل اسکندری در کنار دو شهید دیگر

 

در پاییز سال ۱۳۶۳، از طرف فرماندهی تیپ ۴۴ حضرت قمربنی هاشم(ع)، تعداد معدودی از رزمندگان که به لحاظ شجاعت و قدرت جسمانی شاخص‌تر از بقیه بودند‌، جهت گذراندن آموزش غواصی انتخاب شدند و اسماعیل به عنوان یکی از سرگروه‌های این نفرات انتخاب شد. ایشان به مدت چند ماه در سرمای شدید روستای کاویان، این دوره را با موفقیت گذراند. در قاعده نظامی، ارزش یک نیروی غواص به مراتب بیشتر از یک رزمنده عادی است، و اسماعیل در مناطق عملیاتی به عنوان یک غواص خط شکن این شایستگی را در عمل به اثبات رسانده بود.
 
او در عملیات بدر، جزو غواصان خط‌ شکن به همراه سردار الیاس ارجمند شرکت کرد. در آن عملیات، پس از شکستن خط مقدم دشمن، و پاکسازی سنگرها، لباس غواصی را از تن خارج کرده و با پوشیدن لباس رزم به همراه گردان‌های زمینی به پیشروی ادامه دادند.
اسماعیل از جمله اعجوبه‌های جنگ بود که به واسطه شجاعت بی‌حدش هر فرمانده‌ای تلاش می‌کرد که او را به گردان خود منتقل نماید. به قول یکی از فرماندهان گردان امام سجاد(ع) که می‌گفت: زمانی که اسماعیل وارد منطقه می‌شد دل‌های ما آرام می‌گرفت.

 

شهید اسماعیل اسکندری شیر مردی شجاع در لباس غواصی🏊🌺

 

اسماعیل در بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ نیز به عنوان نیروی خط‌شکن وارد عمل شد و چنان شجاعتی از خود نشان داد که هنوز رزمندگان قدیمی جنگ، از آن با افتخار یاد می‌کنند. در این عملیات پسر عمویش شهید حیدر اسکندری که نوجوان هفده ساله‌ای بود به شهادت رسید و برگ زرین دیگری به افتخارات این خاندان افزوده شد.

شهید حیدر اسکندری پسر عموی شهیدان اسکندری🌷

 

قبل از آغاز عملیات کربلای ۵، یکی از فرماندهان گردان امام سجاد(ع) که در منزل حاج اسکندر شاهوردی میهمان بود، نوید یک عملیات بزرگ و قریب‌الوقوع را به بچه‌های شهر کیان داد. یکی از دوستان اسماعیل که در آن میهمانی حضور داشت او را از رفتن به این عملیات منع کرد به این بهانه که:  فریدون که شهید شده، ابراهیم هم که مفقود شده، اسحاق هم که در منطقه است؛ اسکندر و سلمان هم که بچه هستند و نمی‌توانند کمک حال پدرت باشند؛ اما هیچ کدام از اینها مانعی برای حضور اسماعیل در عملیات کربلای۵ نشد...
 
در روز اعزام نیروها پدر اسماعیل که برای بدرقه پسرش آمده بود به او گفت: من هم می‌خواهم با شما بیایم. اسماعیل گفت: کاش زودتر گفته بودید تا برایتان پرونده تشکیل بدهم و خطاب به مسوول اعزام، شهید حسینی‌پور(معروف به تومانک) گفت: برای پدرم هم پرونده تشکیل بده. پدر و پسر به اتفاق هم به منطقه اعزام شدند. حاج یدالله چند شبی را که در منطقه حضور داشت فرزند رشیدش را چون کودکی خردسال در آغوش خود می‌گرفت تا بخوابد. کسی چه می‌دانست در آن شب‌ها چه حرف‌هایی بین آن دو گذشت. شاید می‌دانسته‌اند که این آخرین دیدار آنها خواهد بود. همانجا بود که اسماعیل پدر را راضی به بازگشت کرد...

 

مرحوم حاج یدالله اسکندری پدری که اسماعیل و ابراهیم و اسحاقش را قربانی راه اسلام کرد و در سال ۱۳۸۶ به وصال حق رسید.☀️

 

اسماعیل اسکندری، اسماعیل‌وار، بارها تا مرز شهادت پیش رفت و نهایتا در شب دوم عملیات کربلای۵، در سرزمین کربلایی شلمچه، هنگام حمله‌ی گردان امام سجاد(ع) به قرارگاه تاکتیکی دشمن، آماده پرواز شد و در حالی که در همین عملیات از ناحیه دست راست زخمی شده بوده و با یک دست با دشمن می‌جنگید، هدف نارنجک دشمن قرار گرفت و به خاک افتاد.
پیکر او را شبانه از منطقه خارج کردند و به بیمارستانی در مشهد مقدس اعزام نمودند.
تا اینکه سرانجام در تاریخ ۲۷ دی ماه ۶۵، روح بلند و ملکوتیش در جوار بارگاه ثامن‌الائمه امام رضا(ع)، به قافله سالار شهدای کربلا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پیوست.

شهید اسماعیل اسکندری🌺

 

آوازه شجاعت و دلاوری‌های این سردار بزرگوار در مدت پنج سال حضورش در تیپ خط شکن ۴۴ حضرت قمربنی‌هاشم(ع)، هنوز در اذهان رزمندگان و فرماندهان باقی است و تا ابد نام آن دلاور دوران همچون ستاره‌ای در میان دیگر نام‌آوران شهید عملیات کربلای پنج همچون سردار شهید شاهمرادی، سردار شهید ایرج آقابزرگی و.... خواهد درخشید.
سردار شهید اسکندری جزو معدود رزمندگان تیپ ۴۴ حضرت قمربنی‌هاشم(ع) بود که بیشترین حضور را در عملیات‌های مختلف داشت.
در عملیات‌هایی همچون عملیات فتح‌المبین، عملیات رمضان، عملیات محرم، عملیات والفجر مقدماتی، عملیات والفجر چهار، عملیات خیبر، عملیات بدر، عملیات والفجر هشت، عملیات کربلای چهار، عملیات کربلای پنج و چندین عملیات پدافندی دیگر...

شهید اسماعیل اسکندری🌺

 

یک سال پس از شهادت این سردار دلاور، در اسفند ماه سال ۱۳۶۶، در عملیات والفجر ۱۰، برادر کوچکترش اسحاق نیز به برادران شهید خود در قافله شهدای کربلا پیوست تا نشان دهد که چگونه با عهدی که با قافله‌سالار خود حسین‌ابن‌علی(ع) بسته وفادار مانده است.

شهید اسحاق اسکندری🌸
متولد ۱۳۴۷
شهادت ۱۳۶۶/۱۲/۲۳ عملیات والفجر۱۰

 

شهید اسحاق اسکندری🌸

 

شهید اسحاق اسکندری🌸

 

شهید اسحاق اسکندری🌸

 

 

جنگ به پایان رسید و بقایای پیکر مطهر ابراهیم(برادربزرگتر) به‌ وسیله‌ی گروه‌های تفحص پیدا شد و پس از سال‌ها چشم انتظاری، یوسف گمگشته در خیبر، به کنعان بازگشت و در جوار آرامگاه دایی و برادرانش برای همیشه آرام گرفت.
 
به قول شهید آوینی: زندگی زیباست؛ اما شهادت از آن زیباتر است. و نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریدند تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشند...

 

رفتید ولی به یاد ما می‌مانید
در خاطر سرخ لاله ها می‌مانید
سرباختگان راه عشق ای شهدا
ما رفتنی هستیم و شما می‌مانید

 

 

سرهنگ پاسدار همایون امیرخانی از فرماندهان دلاور دوران جنگ و از صمیمی‌ترین دوستان سردار شهید اسکندری، که خود یکی از معتبرترین منابع تاریخ شفاهی جنگ در تیپ مستقل ۴۴ حضرت قمربنی‌هاشم(ع) به شمار می‌رود چنین نقل می‌کند که:
 
در عملیات بدر، شکست و پیروزی نیروهای گردان، متکی به عملکرد غواصان بود. پس از آنکه نیروها وارد عملیات شدند و غواص‌ها به سیل‌بند و خشکی رسیدند، شهید اسکندری لباس غواصی را کنده و لباس نظامی پوشید و با نیروهای زمینی گردان برای ادامه عملیات حرکت کرد.
فردای روز عملیات، دشمن با تمام توان در صدد تمرکز قوای خود بود که اراضی از دست رفته را بازپس گیرد، لذا اقدام به پاتک‌های سنگینی نمود و از زمین و هوا شرق دجله را مورد هجوم وحشیانه قرار داد و با وسایل سنگین خود، مهمات و امکانات زیادی را جهت پشتیبانی به منطقه می‌آورد.
به علت آتش بار سنگین دشمن، امکان نشانه‌ی دقیق روی خودروهای عبوری دشمن ممکن نبود. در چنین شرایطی بود که سردار شهید رضا رحمانی گفت: باید بروم و اسماعیل را بیاورم. اسماعیل را سردار شهید حاج کمال فاضل نزد خود برده بود. ایشان رفت و پس از نیم ساعت، به همراه شهید اسکندری در حالی که باهم می‌خندیدند بازگشتند. شهید اسکندری یک قبضه آرپی‌جی درخواست کرد و بلافاصله زانوی خود را روی ساحل دجله گذاشت و یک تریلر پر از موشک‌های کاتیوشای در حال حرکت را هدف داده و مورد اصابت قرار داد. با انهدام این تریلر و شعله‌ور شدن موشک‌های داخل آن، انفجار عظیمی ایجاد گردید و شور و ولوله‌ای در میان رزمندگان برپا شد.
 
وی، خاطره‌ای در مورد چند شب قبل از شهادت آن شهید نقل می‌کند اینگونه  که: پس از شکستن خطوط مستحکم دشمن در منطقه شلمچه، ساعت یک پس از نیمه شب بود که ایشان پیش ما آمدند و در زمان مراجعت هنگامی که داشت خداحافظی می‌کرد گفت: ان‌شاءالله به حسابشان می‌رسیم و بعد باحالتی عجیب گفت: اگر جنگ تمام شد و به شهادت نرسیدیم چه کار کنیم!!!
حضرت سیدالشهدا حسین‌ابن علی(ع) شب پیش از هجرت به سوی کربلا در پایان خطبه‌ای بلند فرمودند: "آگاه باشید هر آنکه می‌خواهد خونش را در راه ما اهل بیت که راه حق است نثار کند و خود در بهشت لقاءالله منزل گیرد، با ما راهی کربلا شود. من فردا صبح ان‌شاءالله به راه می‌افتم".
اکنون بار دیگر بانک الرحیل برخاسته است و همان فریاد در آسمان بلند تاریخ، طنین‌انداز گشته است و این بار راهیان کربلا این راحلان قافله عشق بدان لبیک گفته‌اند. اینان دریادلان صف شکنی هستند که دل شیطان را از رعب و وحشت می‌لرزانند و در برابر قوه الهی آنان، هیچ قدرتی یارای ایستایی ندارد. چگونه است که پروردگار در طول همه این اعصار اینان را برای امانت‌داری خویش برگزیده است.

ای شهید!
ای آنکه بر کناره ازلی و ابدی وجود نشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش.

 

 

فرازی از وصیت‌نامه شهید اسماعیل اسکندری📜📝
خوشا بحال کسانی که در راه خدا جهاد کردند و مردانه شهید شدند که اینان نزد خداوند روزى مى‌خورند.
خدایا! تو شاهد باش که ‌ما براى رضاى تو جنگ مى‌کنیم. شاهد باش که چگونه اینان مظلومند و تو اى صحراى خوزستان! در روز جزا شاهد باش که چگونه رزمندگان براى رضاى خدا تا آخرین قطره خونشان جنگیدند و خونشان بر روى خاک تو ریخت و در روز محشر شاهد باش.
 
و شما اى برادرانى که در پشت جبهه هستید! به شما توصیه می‌کنم که حافظ خون شهداء باشید و نگذارید خون آنها پایمال شود راه آنها را ادامه‌ دهید و اسلحه آنها را به زمین نگذارید در کارهایتان همیشه خدا را در نظر داشته باشید. حق دیگران را پایمال نکنید تا پست یا مقامى بگیرید این چیزها فانى است و از بین مى‌رود ولى عمل انسان باقى مى‌ماند و همین‌کرده‌ها به دردش مى‌خورد...📝

 

دریافت فایل شهدا‍

یک عده نشان بی‌نشان را بردند
یک عده نشان این و آن را بردند
آن روز که دلباخته خاک شدیم
این چند پرنده آسمان را بردند.
🌺🌼🌸
شادی روح شهیدان اسکندری و شهید فریدون خدابنده صلوات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی