شهید بابک نوری هریس
🌞
نام و نام خانوادگی شهید: بابک نوری هریس
تولد: ۱۳۷۱/۷/۲۱، رشت.
شهادت: ۱۳۹۶/۸/۲۸، ابوکمال، سوریه.
گلزار شهید: گلزار شهدای رشت.
🌻
🌞
📚 یک دل سیر
به هم چشم دوختیم. آه از دل! لا حول و لا قوة الّا بالله.
حسین جان! چگونه نگاهت را از علیاکبرت برداشتی؟!
بالاخره چشمان مشتاقش را بست. همان دم در که ایستاده بود، سرش را پایین انداخت. پا به پا شد و کولهاش را جابجا کرد.
دستم را روی دستههای مبل فشار دادم. دلم گواهی وداع میداد. خانواده را صدا زدم که بیایند بابک را بدرقه کنند. ولی خودم نتوانستم. این دل که دیگر دل نمیشود!
آمدند و دورش را گرفتند. از پشت سرش، یک دل سیر نگاهش کردم...
چه چهره و قامتی داشت؛ چقدر تمیز و مرتب بود؛ با آن عینک مشکی چه ژستی میگرفت؛ آن کت و شلوار آبیاش چقدر شیک بود؛ تازه ارشد قبول شده بود.
انگار خیلی جلوتر از من بود. از همان دور، یک دل سیر نگاهش کردم...
آن روزهایی که روزه بود، نمازهای شبش، آن خدمتهای داوطلبانه در هلالاحمر و بسیج، ادب و مهربانیش...
از پشت پردهی اشک، یک دل سیر نگاهش کردم...
خدایا این پسر من است که میآید. به تو دادمش. دل کنده از خانوادهاش، از جوانیاش، از زیباییاش، از زندگیش.
همیشه ست میزد. شاید مدل بود. مدل عاشقی؛ ست با شهادت.
✍🏻 سوده سلامت ۱۴۰۰/۱۲/۱۷
👩🏻💻طراح کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی
💻تدوین: زهرا فرحپور @z_farahpour
🌻
🌞
⚜️بابک نوری هریس در ۲۱ مهر سال ۱۳۷۱ در رشت به دنیا آمد. کوچکترین پسر خانواده بود. دو برادر و دو خواهر داشت.
⚜️صورت بسیار زیبایی داشت اما آنچه او را از دیگران متمایز میکرد سیرت زیبایش بود.
⚜️سرشار از انرژی بود و همیشه در برنامههای مختلف پیشقدم بود. آدم تک بعدی نبود و بهواسطه سن و سالش جوانی میکرد. از هر قشری دوست و رفیق داشت. هم دوست باشگاهی، هم دانشگاهی و هم مسجدی و هیئتی.
⚜️از فعالان در هلال احمر و بسیج بود. در کارهای خیر بهزیستی و انجمنهای خیریه و عامالمنفعه شرکت میکرد.
⚜️برای شهدا ارزش زیادی قائل بود. بهطور مثال کارهای ساخت بنای یادبود شهدای گمنام پارک ملت رشت را بدون حمایت هیچ ارگانی به تنهایی و با بودجه خودش انجام داد.
⚜️در زمانی که سرباز حفاظت اطلاعات بود، دوبار داوطلبانه به کردستان عراق اعزام شد اما خانوادهاش از این موضوع اطلاعی نداشتند.
⚜️در زندگی شخصی به برنامههای عبادی مثل اعتکاف بسیار اهمیت میداد.
⚜️از دانشجوهای ارشد فعال در رشته حقوق دانشگاه تهران بود که عازم سوریه شد.
🌻
من در "تو" به شوق و "تو" در آفاق به حیرت
نایابترین فصل تماشاے من اینست
🌻
🌞
بقیه زندگینامه شهید بابک نوری هریس را از زبان پدرش بخوانید 🎤
در مورد اعزامش به سوریه به طور مستقیم موضوع را مطرح نکرد؛ اما میدانستیم که شش ماه است در سپاه بست نشسته و هر روز میرود و میآید و اصرار میکند که من را اعزام کنید.
من و برادرانش اصرار داشتیم برای ادامه تحصیل به آلمان برود؛ حتی موقعیتش را هم برایش فراهم کرده بودیم؛ اما او قبول نمیکرد؛ تا اینکه بالاخره با اعزامش به سوریه موافقت شد.
او برای شهادت عجله داشت؛ من ۵۰ ماه سابقه جبهه دارم اما شهید نشدم؛ ولی پسرم آنقدر با همه وجودش شهادت را میخواست که یک ماه بعد از رفتنش به سوریه طلبیده شد و رفت.
در آخرین دیدارمان از من خواست که از دوستان شهیدم بخواهم شفاعتش را بکنند. بعد از شهادتش من اصلا خبر نداشتم که مزارش را کجا در نظر گرفتهاند؛ اما وقتی که برای تشییع او رفتیم دیدم که خانه جدید بابک درست کنار بچههای عملیات کربلای۲ و کربلای۵ است که همگی دوستان و همرزمان من بودند و در جبهه شهید شدند.
در معراج شهدا که دیدمش با اینکه جانی در بدن نداشت اما اصلا رنگ صورتش عوض نشده بود. صورتش آنقدر آرام بود که انگار خوابیده است.
حتی من وقتی صورتش را بوسیدم احساس کردم لبهایش هنوز گرم است.
یک روز بعد از شهادت بابک، خبر پیروزی جبهه مقاومت در رسانهها منتشر شد و من واقعا خوشحال شدم که خون مبارک و مقدس فرزند من و بقیه شهدای مدافع حرم به ثمر نشسته و ریشه داعش در سوریه کنده شده است.
🌻
من پلک به دیدنِ تو بستم،
بیناتر از این شدن، چگونه؟!
✍🏻فاضل نظری
🌻
🌞
دوست شهید 🎤
بابک بعد از ورود به سپاه مسیر و هدف زندگی و دیدش عوض شد. وقتی میگفتیم بابک! چطور شد اینقدر تغییر کردی؟! میگفت: «راهم رو پیدا کردم...»
کلا اعتقادات بابک خیلی قوی شده بود. انگار زندگی دنیایی دیگر برایش مهم نبود. روی گناه نکردن خیلی حساس شده بود و کارهایی که قبلا انجام میداد را دیگر انجام نمیداد.
او پتانسیل دفاع را در وجودش پرورانده بود و از زمانیکه به خدمت رفت این پتانسیل به عمل تبدیل شد.
بابک آدمی نبود که یک شبه انقلاب درونی در دلش ایجاد بشود بلکه در طول زمان تغییر کرد.
🌻
🌞
وصیتنامه شهید بابک نوری هریس 📝
به تو حسادت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش.
تو را میستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن.
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش...
آنگاه از ما خواهی بود.
حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)
♦️خدایا! همیشه خواستم به چیزهایی که از آنها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی بهقدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب به تو را دارم یا نه؟!
خدایا! گناههای من را ببخش. اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتی که مرا نبخشیدی از این دنیا مبر.
تا وقتی که راهم راه حق هست مرا بمیران.
خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم.
♦️مادرم! جانم به قربان پاهایت که بخاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیبدیده میشود. در نبود من اشکهایت را سرازیر مکن.
من با خدای خود عهدی بستهام که تا مرا نیامرزید مرا از این دنیا مبرد.
مادرم برای من دعا کن. ولی اشکهایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشکهایت نیستم.
♦️خواهران خوبتر از جانم! من نمیدانم وقتی حسین علیهالسلام در صحرای کربلا بود چه عذابی میکشید؛ ولی میدانم حس او به زینب سلاماللهعلیها چه بوده.
عزیزان من! حالا دستهایی بلند شده و زینبهایی غریب و تنها ماندهاند و حسینی در میدان نیست.
امیدوارم از کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینبهای زمانه و حرم او دفاع کنیم.
♦️برادرانم! در نبود من مسئولیت شما سنگینتر شده؛ حالا شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید. زیرا من عاشق خانوادهام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و... بودهام و شما خود من هستید در جسمی دیگر.
♦️پدرم! تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینبهای مملکت دفاع کردی؛ شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم...📝
🌻
فدای چهره زیبات اکبر بابا
فدای ناز قدمهات اکبر بابا
چه عاشقانه برایم قدم زدی آخر
فدای قامت رعنات اکبر بابا
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
✍🏻شاعر: ملیحه بلندیان
🌞🌻
سلام بر شهیدان
سلام بر شهید بابک نوری
شما را به امام حسین ع دستمون رو بگیرید و رها نکنید.
اللهم عجل لولیک الفرج